Abstract:
مسئله مقاله حاضر برابری انتخاب ارثی، شناخت دینی و دلایل برآمده از متون ادیان می باشد. هدف این تحقیق نشان میدهد که انتخاب ارثی، شناخت دینی ودلایل ادیان، برابر و یکسان نیستند. روش به کارگرفته توصیف و تحلیل عقلی می باشد. یافته ها، عوض شدن گسترده دین خانوادگی و قومی، برابری ادیان را رد میکند. شناخت های برآمده از متون هریک از ادیان با هم متفاوت و ناسازگار هستند. چنانکه عالمان هریک از ادیان مختلف با شناخت های یکدیگر موافقت ندارند. برخی ادیان مفاهیم و شناخت های ناسازگار از درون خود ارائه می دهند. دلایل ادیان نزد عالمان دیگر معتبر نیست. دین اسلام شناخت یقینی و دلایل منطقی همراه با بررسی سخنان مختلف را ملاک انتخاب دین دانسته است. چنانچه سازگاری مفاهیم درون دینی را لازمه حقانیت آموزه های دینی دانسته است. از این رو، دین اسلام با ارائه شناخت ها و مفاهیم سازگار، دلایل بیرونی و گسترش خیره کننده برابری ادیان را رد میکند
The issue of the present article is the equality of hereditary choice, religious knowledge and the reasons derived from religious texts. The purpose of this study is to show that hereditary choice, religious knowledge and reasons for religions are not equal. The method used is by way of description and analysis. The findings, the change of extension in the family and ethnic religion, reject the equality of religions. The cases of knowledge derived from the texts of religions are different and inconsistent. As scholars of different religions do not agree with each otherchr('39')s knowledge. Some religions offer incompatible concepts and cognitions from within. The reasons for religions are no longer valid with other scholars. Islam has considered the knowledge of certainty and logical reasons along with the study of various sayings as the criterion for choosing a religion as has viewed the compatibility of concepts within religion a prerequisite for the legitimacy of religious teachings. Hence, the religion of Islam, by presenting compatible cognitions and concepts, rejects external reasons and the astonishing expansion of religious equality.
Keywords: Religious Pluralism, Hereditary Religion, Cognition, Intra-Religious Concepts, Reasons by Religions.
Machine summary:
با وجود اختلاف اديان در متون ديني و آموزههاي متفاوت، مساوي دانستن شناختهاي اديان و دلايل آنها، مسئلهاي چالشي براي شناخت و انتخاب دين است.
دو پرسش اساسي، براي تعيين درستي يا نادرستي اين فرضيه عبارتند از يک: آيا شناخت ارثي دين، اديان را درجايگاه برابر قرارمي دهد؟ دو: آيا شناختها و دلايل برگرفته از متون هريک از اديان، نشانگر برابري آنها است؟ 2.
(هيک، 1386: 95 ـ 91؛ محمدرضايي، 1390: 243 ـ 242) برخي طرفداران کثرتگرايي ديني، شناختهاي ديني و دلايل اديان را با هم برابر دانسته، برآنند که هريک از اديان شناختها و دلايل خاص خود را دارند.
(خسروپناه، 1393: 172) بنابر آنچه در سطرهاي پيشين آمد و اينکه پلوراليسم ديني در نظر هيک بهمعناي اعتبار يکسان اديان است، (يندل و همکاران 1386: 299) ميتوانيم اين نتيجه را از نظر او بهدست آوريم: داوري عموم مردم، براساس دين ارثي براي همه اديان و در ميان همه اديان است.
(همان: 259) هيک، شناختهاي پيروان هريک از اديان از دين خود که به گمان او براساس تجربه ديني بهدست ميآيد را برابر و مساوي ميداند.
نظرگاه اين تفسير آن است که متفکران هريک از اديان، دلايل ديني خاصي را براي اثبات دين خود مطرح ميکنند.
5. اينکه فرزندان تنها دين ارثي خود را ميشناسند و ديگر اديان را نميشناسند، پلوراليسم ديني ارثي را ثابت نميکند؛ زيرا لازمه برابر شدن دو دين، اين است که هردوي آنها شناخته شوند و ازسويي ديگر مقايسه هم بشوند تا برابر بودن آن دو ثابت شود.
نتيجه براساس آنچه در اين تحقيق آمد، روشن ميشود شکگرايي براي شناخت و انتخاب دين، از منظر دين اسلام نادرست است.