Abstract:
از جمله اختلافات اساسی مسلمانان قرون نخست، که بر دیگر اختلافات نیز سایه افکنده بود، اختلاف در منابع و مصادرِ شناخت موضوعات و تعالیم دینی، و نگاههای متفاوت اشخاص و گروهها به شیوههای کسب آگاهی همچون سمع، عقل و دل، و ترجیح هر کدام بر دیگری بود. اصحاب امامیه اصلیترین واسطهها و ابزارهای انتقال میراث قولی و سیره عملی امامان شیعه برای مسلمانان بعدی بودهاند. حجم عظیمی از آنچه اکنون از میراث اهل بیت b در دست ما است، محصول گفتمانها و سخنانی است که ابتدا در مواجهه مستقیم با آنها یا در زمان خود آنها بوده است. با این همه، آنها نه در مراتب معرفتی، اخلاقی و معنوی در سطوح یکسانی بودند، و نه در روشهای کلامیفقهی. نگاههای مختلفشان در باب ماهیت عقل، راههای کسب معرفت دینی و رویکرد متفاوت برخی از آنها به قیاس، و تقابل جزءنگرشان با امامان از جمله نمونههایی است که علاوه بر گزارش نویسندگان دانش فرقهنگاری، شواهد متعدد روایی و رجالی نیز بر آن گواهی میدهد. با مطالعه این گزارشها روشن میشود که امامان شیعه کوشیدهاند ضمن ملاحظه استعدادهای مختلف اصحاب، روشها و برداشتهایشان را در مسیر صحیح مدیریت کنند. در این نوشتار در پی گزارش و بررسی این نوع تفاوتها و مواضع امامان در برابر آنها هستیم و همچنین با استناد به منابع معتبر حدیثی و رجالی شیعی به چراییاش نیز اشاره میکنیم.
Among the fundamental differences of the Muslims of the first centuries, which overshadowed other differences, were the disagreement over the sources of knowledge of religious subjects and teachings, and also different views of individuals and groups on ways of gaining knowledge such as hearing, intellect, heart, and preferring one to another. Imami Shiites have been the main medium and means of transmitting the oral heritage and practical life of Shiite Imams to later Muslims. The vast amount of the heritage of the Imams (AS) that is available now is the product of discourses and speeches that were first in direct contact with them or in their own time. However, they are not at the same level in epistemology, morality and spirituality, nor in theological-jurisprudential methods. Their different views on the nature of reason, the ways of acquiring religious knowledge, the different approaches of some of them to analogy, and their partial confrontation with the Imams are among the examples which, in addition to the reports of the authors of sectology, are evidenced by numerous narrative and biographical proofs. By studying these reports, it becomes clear that the Shiite Imams, by considering the different talents of their companions, have tried to guide their methods and perceptions in the right direction. In this article, we seek to report and examine these differences and the positions taken by the Imams against them, and also point out the reasons for this, citing reliable hadith and Shiite biographical sources.
Machine summary:
در برخی از گزارشها بعضی از اصحاب امامان نظیر ابوحمزه ثمالی و یونس، همانند سلمان، در زمان خود معرفی شدهاند (طوسی، 1348: 485)؛ یا مثلاً امام رضا علیهالسلام برای دلجویی از یونس بن عبدالرحمان با توجه به برخی از نامهربانیها به وی میگوید با آنها مدارا کن، چراکه آنها بیش از این ظرفیت ندارند و عقلشان در آن حدی نیست که تو انتظار داری (همان: 488؛ مجلسی، 1403: 2/66).
برخی اصحاب از مباحثات و مناظرات کلامی دوری میکردند و به کلام و متکلمان امامی خوشبین نبودند و فقط به الفاظ احادیث امامان علیهمالسلام و کـتابت و جمعآوریاش اشتغال داشتند؛ آنها معتقد بودند در صورت وجـود امـام، رجوع به عقل برای پاسخدادن به مشکلات دینی و نظریهپردازی خلاف اصول و مبانی فکری امامیه است (صفار، 1362: 302 -303؛ برقی، 1371: 212-215)، چراکه کاربست عقل در مباحث دینی مقبول نیست.
هرچند گفته شده است که این دسته، عقل را به عنوان ابزاری برای مباحث کلامیمذهبی به کار میگرفتند، و نه منبعی مستقل (چراکه آنها به نصوص دینی و روایات امامان پایبند بودند) اما در تفسیر عقلْ خود را از برخی محدثان جدا کرده بودند و روششان نیز با دیگر اصحاب متفاوت بود.
این حدیث حاکی از آن است که ائمه میکوشیدند میان اهتمام به عقل و استدلالهای کلامی و نصوص دینی جمع کنند و اصحابشان را نیز از افراط و تفریط در این مقوله بازدارند، اما چه میتوان کرد که ظرفیت اصحاب مختلف بود و شاید به تعبیر قرآن «و کل یعمل علی شاکلته».