Abstract:
رجوع بیمار به پزشک باهدف پیشگیری از بیماری احتمالی آینده یا درمان بیماری حادثشده صورت میگیرد. اگرچه در غالب موارد چنین هدفی محقق میشود، لیکن مواردی نیز قابلذکر است که عدمتشخیص صحیح یا تأخیر در انجام آن، سبب از میان رفتن فرصت درمان مؤثر میشود. سلب چنین فرصتی دارای مراتبی است که از تأخیر در بهبودی آغاز گردیده و تا خاتمه حیات بیمار ممکن است در نوسان باشد. بدیهی است در صورت تجمیع شرایطِ وجود وظیفه درمان، حدوث ضرر و اثبات رابطه سببیت، سلب فرصت درمان نیز میبایست در زمره یکی از صور تحقق مسئولیت مدنظر قرار گیرد. مداقه در آرای مرتبط با دعاوی تقصیر و خطاهای صاحبان حرف پزشکی حاکی از آن است که تحقق مسئولیت صاحبان این حرف، منحصراً بر اساس ضرر حادثشده نهایی سنجیده میشود. این در حالی است که صرف محروم ماندن بیمار از فرصت درمان نیز میتواند با احراز شرایطی منتهی به تحقق مسئولیت گردد.
The patient's referral to a physician is intended to prevent possible future illness or to treat an accident. Although such a goal is often achieved, it is also worth noting that failure to properly diagnose or delay it can lead to a loss of effective treatment. Deprivation of such an opportunity has a degree that begins with a delay in recovery and may fluctuate until the end of the patient's life. It is obvious that in case of consolidation of the conditions of the existence of the treatment duty, the occurrence of the loss and the proof of the causal relationship, the deprivation of the treatment opportunity must also be considered as one of the forms of fulfilling the responsibility. An examination of the claims relating to the claims of the faults and errors of the medical practitioners suggests that the fulfillment of the responsibilities of the proprietors of this letter is measured solely on the basis of the eventual loss. However, simply depriving the patient of the opportunity for treatment can also lead to fulfillment of conditions leading to fulfillment of responsibilities.
Machine summary:
در تأييد نظريه اخير مي توان چنين اســتدلال کرد که سلب هريک از فرصت هــاي پيش گفته عرفا ارزشــمند بــوده و عرف آن را به عنوان ضرر مي شناســد و ازآنجايي که تقصير پزشــک به نوعي در تحقق آن نقش داشــته ارکان مسئوليت کامل بوده پــس مي توان حکم محکوميت صادر کرد؛ بنابراين اگرچه رويه موجود بر اين مبنا اســتوار است که مسئوليت صاحبان حرف پزشکي با نتيجه و ضرر نهايي سنجيده شود، ليکن همين محروميت يا ســلب فرصت درمان از بيمار را بايد ضرر مستقلي دانست که در شکل گيري مسئوليت نقش آفرين اســت .
(١٢٩ :٢٠٠٦ ,Khoury ) اين در حالي اســت که در فوت فرصت به دنبال جبران خسارت ناشي از نفس فرصت ازدست رفته ايم که مســتقل از زيان نهايي است ؛ بنابراين ميان زيان نهايي و سلب فرصت ماهيتا تفاوت وجود دارد؛ اما بر پايه رويکرد ســوم و با توجه به مدنظر قرار گرفتن نفس سلب فرصت به عنوان ضرري مستقل و هم چنين وجود رابطه سببيت ميان تقصير صاحبان حرف پزشکي و ضرر شکل گرفته ارکان مسئوليت کامل است .
(کاتوزيان ، ١٣٩٣: ٤٣٧ ) و (نجيب حسني ، ١٣٨٦: ٨٣) بنابراين هرکجا سخن از ســببيت به ميان مي آيد مراد يافتن پاسخ اين پرسش است که آيا رفتار به وقوع پيوسته يا نتيجه حاصله را مي توان منتســب به مرتکب کرد و او را مســئول شــناخت يا خير؟ (١٠ :٢٠٠٨ ,peters) و (مشــيراحمدي ، ١٣٩٥: ٣١٣) تحقق مسئوليت ناشي از تفويت فرصت درمان نيز از اين قاعده مســتثنا نيست .