Abstract:
با آغاز موج تحولات خاورمیانه در نتیجه خیزشهای مردمی از سال 2011، شاهد یک تکامل رفتاری در سیاست خارجی روسیه بودهایم. رفتاری که شاید بتوان آن را در قالب رئالیسم تهاجمی ارزیابی کرد. در این راستا روسیه در ابتدا رفتاری منفعلانه در قبال تحولات لیبی و تونس از خود نشان داد و تجربه این رفتار، منجر به شکلگیری رویکرد سهگانه نرم، سخت و هوشمند آنها در سوریه شد. رویکردی که مذاکرات سیاسی و مداخله نظامی را در کنار یکدیگر مد نظر قرار داد. در همین حال مسکو یک مهارت خاص در همکاری با بازیگران منطقهای با منافع متعارض، از جمله ایران، ترکیه و عربستان سعودی از خود نشان داد. مهارتی که در قالب یک رویکرد موازنهگرانه قابل مشاهده بود. همه این موارد در یک سیر تکاملی منجر به شکلگیری الگوی رفتاری روسیه در خاورمیانه گردید که یک نتیجه آن را در قالب میانجیگری در بحران سیاسی قطر شاهد بودیم. طبیعتا خلاء حضور ایالات متحده و یا افول نقشآفرینی آن در خاورمیانه یک عامل کلیدی در این زمینه بود. از این منظر، مقاله حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی- تحلیلی به بررسی الگوی رفتاری روسیه در خاورمیانه پس از انقلابهای عربی میپردازد.
As the wave of uprising of the masses raised in Middle East since 2011, we have seen an evaluation in Russian foreign policy behavior. The behavior that could be analyzed thorough Offensive realism. In this regard, Russia showed a passive behavior in Libya and Tunisia, and the experience then lead to forming a triple soft, hard and smart approach toward Syria. The approach that included political negotiations as well as military intervention all together. At the same time, special skill was shown by Moscow on interactions with conflicting-interest regional actors such as Iran, Turkey and Saudi Arabia. The skill was interpreted on a balancing approach. All these approaches led to the patterns of Russian foreign policy behavior in Middle East, that was shown in Qatar political crisis. The vacuum left by the United States presence in the region was also a key element. This paper aims to study the Russian foreign policy behavior in Middle East thorough descriptive-analytical method.
Machine summary:
در ادامه نيز همکاري با بازيگران منطقه اي نظير ايران ، ترکيه و عربستان سعودي و حتي نقش آفريني فعال در بحران قطر، سوالات بيشتري در خصوص الگوي رفتاري روسيه در خاورميانه به وجود آورد.
در منابع فارسي ميتوان شاخص ترين موارد را به مقاله دکتر جهانگير کرمي تحت عنوان «روسيه ، تحولات عربي و چالش سيستمي در خاورميانه » منتشر شده در شماره ٧٨ فصلنامه آسياي مرکزي و قفقاز (١٣٩١) و يا مقاله آقاي پينکنتسف و هدايتي شهيداني تحت عنوان «الگوهاي رفتاري روسيه و آمريکا در مديريت بحران هاي منطقه اي ؛ مطالعه موردي بحران سوريه » در شماره ١٢ فصلنامه پژوهش هاي راهبردي سياست (١٣٩٤) و موارد مشابه ديگر اشاره کرد.
چرا که رفتار روسيه در مقاله هاي پيشين عمدتا منحصر به سوريه و ايران بوده ، اما در اين مقاله تلاش شده تا مکانيزم اين رفتار در قبال بازيگران اصلي منطقه ، يعني ايران ، عربستان و ترکيه ، و نيز قطر به عنوان يک نمونه حاشيه اي، را مورد واکاوي قرار دهد.
با اين حال شاهد آن بوده ايم که آغاز بحران سوريه نخستين تغييرات مهم را پيش روي نظم مطلوب ايالات متحده قرار داد و حتي مي توان ادعا کرد موجب دروني شدن هنجارهايي از نظم غيرآمريکايي در منطقه شده است .
با اين حال محرکه هاي تداوم رفتار مسکو در خاورميانه را ميتوان به الگوي نوين همکاري با جمهوري اسلامي ايران در مسائل منطقه اي و بين المللي همچون برجام ، مشارکت نظامي فعال و نقش آفريني ميداني موفق در سوريه و الگوي مشارکت در بحران سياسي قطر در نظر گرفت .