Abstract:
در این مقاله پس از تعریف مفهوم «اخراج» و تعیین مصادیق آن، به موضوع نحوۀ حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس پرداخته میشود. پس از خروج رسمی انگلستان از خلیج فارس در سال ۱۹۷۲ میلادی، ایالات متحده آمریکا بهعنوان قدرت برتر در این منطقه حضور پیدا کرد. این حضور در ابعاد و سطوح مختلفی ظهور و بروز یافت و پس از جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه جمهوری اسلامی ایران، در قالب حضور حداکثری ناوگان نظامی آمریکا در این پهنه آبی به اوج رسید. مقاله حاضر با طرح این بحث که در صورت تحقق موضوع اخراج آمریکا از خلیج فارس، نحوه و ماهیت این خروج بستگی تامی به نحوۀ حضور آمریکا در منطقه و بهویژه کشورهای حاشیه جنوبی آن خواهد داشت، تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که اخراج آمریکا از منطقه خلیج فارس چه لایهها و سطوحی را در بر خواهد گرفت. در پاسخ به این پرسش، لایهبندی سهگانه حضور آمریکا در منطقه شامل حضور نظامی، هژمونی فرهنگی و حضور بهمثابه پشتیبان نظامهای سیاسی منطقه موردبحث قرار خواهد گرفت و مشخص خواهد شد که اخراج آمریکا از منطقه تابعی از لایهبندی سهگانه فوق خواهد بود و هرگونه برنامهریزی برای بیرون راندن آمریکا از منطقه باید بر اساس سطوح سهگانه فوق طراحی شود و به مرحله اجرا درآید.
In this article, after defining the concept of "expulsion" and determining its examples, the issue of the US presence in the Persian Gulf region is discussed. After Britain withdrew from the Persian Gulf in 1972, the United States emerged as the dominant power in the region. This presence emerged in various dimensions and levels and reached its peak after the war imposed by Saddam's regime against the Islamic Republic of Iran in the form of the maximum presence of the US military in this water area. The present article seeks to answer the question, "What are the layers and levels of US expulsion from the Persian Gulf region?" It should be said that in case of US expulsion from the Persian Gulf, the manner and nature of this withdrawal will depend entirely on the US presence in the region, especially in its southern margin. answering the question, the thre fold layers of the US presence in the region, including military presence, cultural hegemony, and presence as a supporter of the region's political systems, will be discussed. In fact, the expulsion of the United States from the region will be a function of the above three layers, and any plan to expel the United States from the region must be designed and implemented based on the above three levels.
Machine summary:
مقايسه رويکرد کنوني مقامات حکومت هاي حوزه جنوبي خليج فارس با دهه هشتاد ميلادي نشان مي دهد که هرچند نسل زمامداران حکومتي تغيير يافته ، اما قالب هاي ادراکي آنان براي امنيت سازي ثابت مانده و به همين علت در سال هاي اخير طراحي هاي امنيتي و راهبردي آمريکا در منطقه خليج فارس با گرايش بيشتر کشورهاي عربي به همکاري و افزايش پيوند با آمريکا همراه شده است (ديوسالار و تلاوکي ، ١٣٩٢: ٨٤).
در حال حاضر، دولت هاي حاکم بـر کشـورهاي عـرب منطقـه خلـيج فـارس ، محبوبيت و مقبوليتي در بين مردم خود ندارند و بـا تکيـه بـر قـدرت نظـامي و امنيتـي بـر جوامـع خـود حکومت ميکنند و تنها راه بقاي سياسي خود را در وابستگي به غرب ، به ويژه آمريکا ميدانند و به جاي اعتماد به ملت هاي خود، به ايالات متحده اعتماد کرده اند و در عمل اين آمريکا است که از رژيم هـاي مستبد منطقه خليج فارس در برابر خشم ملت هايشان ، حمايت و محافظت ميکند (درويشي و جليلونـد، .
نتيجه گيري در اين مقاله پس از تعريف مفاهيم «اخراج » و «لايه بندي »، لايه بندي حضور آمريکا در کشـورهاي جنوب خليج فارس موردبررسي قرار گرفت و نشان داده شد که آمريکا عـلاوه بـر حضـور نظـامي، در عرصه هاي سياسي و فرهنگي به ويژه فرهنگ عمومي کشورهاي منطقه داراي نفوذ و حضور است .
بررسيها حاکي از آن است که عمق نفوذ و حضور آمريکا در لايه سياسي به عنوان حامي و حافظ نظام هاي فاقد مشروعيت حاکم بر کشورهاي خليج فارس بسيار بيشتر و مـؤثرتر از حضـور نظـامي ايـن کشور در پايگاه هاي نظامي مستقر در آن کشورهاست .