Abstract:
سیاست خارجی بهخصوص در حوزه اعمالی یکی از نشانهها و نمودهای میزان قدرت و جایگاه هر بازیگری در ساختار نظام بینالملل است، زیرا عموماً بر اساس مقدورات، ظرفیتها، محذورات و محدودیتهای داخلی، منطقهای و بینالمللی اتخاذ میشود. این مقاله در پی پاسخ به این سؤال است که سیاست خارجی جدید ایالات متحده آمریکا با توجه الزامات و مؤلفههای سیاست خارجی یک ابرقدرت در ساختار نظام بینالملل، چه جایگاهی را برای این کشور در ساختار نظام بینالملل تعریف میکند. در این نوشتار تلاش شده تا به بررسی جایگاه ایالات متحده آمریکا بهعنوان یک ابرقدرت در ساختار نظام بینالملل از طریق تحلیل کنشها و واکنشها، جهتگیریها، سوگیریهای سیاست خارجی جدید این کشور پرداخته شده و همچنین با استفاده از گزارهها و مفاهیم برگرفته از نظریات موجود روابط بینالملل و سیاست خارجی که به تبیین جایگاه بازیگران در سلسلهمراتب قدرت در ساختار نظام بینالملل میپردازند، الزامات و مؤلفههای یک ابرقدرت را استحصال و با مقایسه سیاست خارجی جدید ایالات متحده آمریکا به بررسی جایگاه جدید این کشور در ساختار نظام بینالملل پرداخته گردد. با نگاهی به سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا چه در حوزه اهداف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت و چه در حوزه اعمال و اقدام همچون اقدامات ضدنهادی، کاهش توان اجماعسازی بینالمللی از طریق اقناعسازی، کاهش گزینههای پیشرو، افزایش انفعال در پروندههای مهم منطقهای و بینالمللی تأثیرگذار بر موازنه قوا شاهد تحولاتی هستیم که نشان از افول جایگاه این کشور در ساختار نظام بینالملل از یک ابرقدرت نظامساز و هژمون به جایگاه یک قدرت بزرگ جهانی است.
Foreign policy, especially in the field of action, is one of the signs and manifestations of the level of power and position of each actor in the structure of the international system, because it is generally adopted based on domestic, regional and international capabilities, capacities, restrictions and restrictions. This study seeks to answer the question of what position the new foreign policy of the United States of America defines for the country in the structure of the international system, considering the requirements and components of the foreign policy of a superpower in the structure of the international system. This article attempts to examine the position of the United States of America as a superpower in the structure of the international system by analyzing the actions and reactions, orientations, biases of the new foreign policy of this country and also using propositions and concepts derived from existing theories of international relations. And foreign policy that explains the position of actors in the hierarchy of power in the structure of the international system also,describing the requirements and components of a superpower and compare the new US foreign policy to examine its new position in the structure of the international system. Looking at US foreign policy, both in the short-term, medium-term and long-term goals, and in actions such as anti-institutional measures, reducing the power of international consensus through persuasion, reducing forward options, increasing passivity in important regional and international cases affecting The balance of power is witnessing developments that show the decline of the country's position in the structure of the international system from a systemic superpower and hegemony to the position of a major world power.
Machine summary:
با نگاهي به سياست خارجي ايـالات متحـده آمريکـا چه در حوزه اهداف کوتاه مدت ، ميان مدت و بلندمدت و چه در حـوزه اعمـال و اقـدام همچـون اقـدامات ضـدنهادي، کاهش توان اجماع سازي بين المللي از طريق اقناع سازي، کاهش گزينه هاي پيش رو، افزايش انفعال در پرونده هـاي مهـم منطقه اي و بين المللي تأثيرگذار بر موازنه قوا شاهد تحولاتي هستيم که نشان از افول جايگاه اين کشور در ساختار نظام بين الملل از يک ابرقدرت نظام ساز و هژمون به جايگاه يک قدرت بزرگ جهاني است .
اين امر تا جايي پيش رفت که رهبران ايالات متحده آمريکا همچون جـورج بـوش پـدر بـا تعبيـر جايگاه خود به عنوان يک ابرقدرت هژمون در ساختار نظام بين الملـل ، نظـم نـوين جهـاني٨ را مطـرح و جرياني به نام نومحافظه کاران ٩ پايه هاي حرکت به سوي جهان ليبـرال دمکراسـي بـه رهبـري آمريکـا را ترسيم ميکردند و براي تثبيت آن ، سياست خارجي يک ابرقدرت هژمون بدون رقيب را اعمال کردند و به حضور فعالانه در عرصه بين المللي پرداختند که برونداد آن براي مثال نتـايج ايـن رونـد در منطقـه 10 غرب آسيا و شمال آفريقا ارائه طرح هاي جاه طلبانه اي همچون خاورميانه جديد و خاورميانه بزرگ تر و همين طور لشکرکشيهاي نظامي به عراق و افغانستان و يا گسترش سازمان ناتو در اروپاي شرقي بود.
Keyword: The superpower, the great power, the foreign policy, the structure of the international system, the United States of America.