Abstract:
مسالهی ارتداد یکی از دغدغههای دین پژوهان معاصر است. حکم به قتل مرتد فطری نقطه ی نقد برخی از ملحدین نیز قرار گرفته است. ی کی از زاویههای بحث دراحکام ارتداد شناخت اموری است که به وسیله ی آنها ارتداد محقق میشود که اگر امری سببیت داشته باشد و از مرتد فطری سر بزند محکوم به قتل است. شک و انکار پیرامون خصوص انگاره ی توحید و رسالت بدون تردید مذموم است. اما طبق مبنای حجیت تعبدی خبر واحد و لزوم احراز وثاقت افراد سلسله سند دلیلی برای جواز قتل شخص شک کننده وجود ندارد. صحیحه ی محمد بن مسلم برای حکم به کفر جحود را شرط کرده است. اهمیت فهم این واژه این است که اگر معنای این واژه همانطور که برخی ادعا کردند انکار ناشی از علم باشد؛ این روایت صلاحیت تخصیص تمام ادلهای که به صورت مطلق حکم به قتل مرتد فطری درصورت برگشت از اسلام کردند را مییابد. با استفاده از روش اطراد معلوم شد که این واژه برای مطلق انکار وضع شده است ودرناحیه ی استعمال هم اصاله الاطلاق نافی تقید به خصوص صورت علم است وکثرت استعمال در حدی که موجب انصراف گردد هم محرز نبود. اما اطلاق این واژه نسبت به شخص تردیدگر یا منکر درمقام ظاهر که در اعتقاد خود بر نفی توحید و رسالت کوتاهی نکرده و با تحقیق به عقیده ی جدید خود رسیده است صادق نیست. اما منکرینی که عالم بوده یا جاهل اند اما بدون تحقیق انکار میکنند شامل روایت میشوند.
Machine summary:
جهت دوم این که ارتداد به چه چیزی محقق می شود؟ در جهت اول شروطی مثل بلوغ و عقل وقدرت واختیار وقصد واسلام شرط شده است که فروعاتی به تبع هر کدام از این شروط مطرح می گردد به عنوان مثال در بحث اسلام مرتد فطری احتمالات مختلفی بیان شده است که آیا ملاک اسلام والدین درزمان انعقاد نطفه بوده یا ملاک تولد از مادر می باشد؟ و یا اینکه ملاک در اسلام والدین با توجه به تعبیر کل مسلم بین مسلمین اسلام آنها تا زمان بلوغ فرزند می باشد یا اسلام در زمان انعقاد نطفه مهم است؟ از جهت دیگر ممکن است گفته شود اسلام والدین به این نکته شرط شده که با توجه به مصلحت فرزند و مناسبات حکم و موضوع ملاک، رشد فرزند در فضایی است که با معارف اسلامی با استدلال آشنا شده باشد لذا اگر کسی در زمان انعقاد نطفه یکی از والدینش مسلمان بود اما از همان ابتدا در محیطی کاملا ضد دینی تربیت شد وبعد از اسلام خارج شد مرتد فطری نیست .
یکی از جهت های مذکور درکلام ایشان خروج از اسلام در مرحله ی قلبی است یعنی مسلمان بناء بر ترک اسلام می گذارد اما فعل یا قولی که سبب انکار اسلام باشد از او صادر نمی شود که این امر خود به دو صورت متصور است یا در معتقدات اسلامی مردد میشود و عقیدهای دیگر انتخاب نمیکند یا اینکه عقاید کفر آمیز را قبول کرده ولی بروز و ظهوری ندارد.
مورد بعدی راجع به فردی است که به دیگری امر کرده که برای او زنی بگیرد بعد او جاحد شده نمیپذیرد که امر کرده باشد باز هم به قرینه ی صدر عبارت صورت علم است اما نه اینکه از خود جحود فهمیده شود.