Abstract:
ﻣﺴﺌﻠﮥ ﺻﺪور اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ از ﻣﺴﺎﺋﻞ ﭘﺮﻣﻨﺎﻗﺸﻪ در ﺗﺎرﯾﺦ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان ﺑﻮده اﺳﺖ. ﺑﺮﺧﯽ از روﺷﻨﻔﮑﺮان ﻫﻤﭽﻮن ﻣﻬﻨﺪس ﻣﻬﺪی ﺑﺎزرﮔﺎن ﺑﺎ دﯾﺪ اﻧﺘﻘﺎدی ﺑﻪ آن ﻧﮕﺮﯾﺴﺘﻪ اﻧﺪ. ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎضر ﺑﺎ روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ـ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ درﺻﺪد ﺑﺮرﺳﯽ ﻧﮕﺎه اﻧﺘﻘﺎدی وی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺻﺪور اﻧﻘﻼب و ارزﯾﺎﺑﯽ آن اﺳﺖ. ﯾﺎﻓﺘﻪ ﻫﺎی ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﻬﻨﺪس ﺑﺎزرﮔﺎن دو ﻧﮕﺎه ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ داﺷﺖ؛ در دﯾﺪﮔﺎه اﺑﺘﺪاﯾﯽ او ﻣﻮاﻓﻖ ﺑﺎ اﯾﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﺑﻮده و در دﯾﺪﮔﺎه ﭘﺴﯿﻨﯽ وی ازﺟﻤﻠﻪ ﻣﻨﺘﻘﺪﯾﻦ ﺟﺪی اﯾﻦ اﯾﺪه ﺑﻪ ﺷمار ﻣﯽ آﯾﺪ. اﯾﺸﺎن ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﻫﻤﭽﻮن ﺗﺤﻤﯿﻠﯽ ﺑﻮدن ﺻﺪور اﻧﻘﻼب، ﮔﺮﯾﺰان ﺷﺪن ﻣﻠﺖ ﻫﺎ از اﻧﻘﻼب، اﻧﺰوای اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ، رﻓتن ﻣسلمانان ﺑﻪ داﻣﻦ ﮐﻔﺎر و... ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺪﻋﺎی ﺧﻮد در ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ اﺷﺎره ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻮدن ﺻﺪور اﻧﻘﻼب، ﺟﺬب ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻠﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ، ﻋﺪم اﻧﺰوای اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﺪاری ﻣﻠﺖ ﻫﺎ و رو ی آوردن ﺟﻮاﻧﺎن ﺑﻪ دﯾﻦ و... اﺷﺎره ﮐﺮد.
The issue of exporting the Islamic Revolution has been one of the most controversial issues in the history of the Islamic Revolution of Iran. Some intellectuals, such as Mehdi Bazargan, have viewed it critically. The present study uses a descriptive-analytical method to examine his critical view of the policy of exporting the revolution and its evaluation. The research findings show that Bazargan had two views on this issue; in his initial stance he agreed with this issue and in his later views he is considered as one of the serious critics of this idea. He points to issues such as the imposition of the issuance of the revolution, the flight of nations from the revolution, the isolation of the Islamic Revolution, the departure of Muslims to the ranks of infidels, etc. as factors in his claim to oppose this issue. In response to this view, we can also point to issues such as the naturalness of the export of the revolution, the attraction of many nations to the Islamic Revolution, the lack of isolation of the Islamic Revolution due to the awakening of nations, and the conversion of young people to religion and etc.
Machine summary:
بازرگان مدافع تئوری صدور انقلاب معتقد بود که «انقلاب و نظام حاصله، دارایی ریشههای عمیق در نفوس جامعه و متکی به دستهای کثیر رجال مصمم بوده و نمیتواند یک پدیدۀ جدی و تحول طبیعی تلقی نشود» (بازرگان، 1391، ج24، ص242)؛ طبیعتاً این انقلاب با این ابعاد گسترده نمیتواند محصور در ایران باقی بماند؛ چراکه چه بخواهد و چه نخواهد با سرنوشت جهان سروکار پیدا کرده است: انقلاب اسلامی ایران، نه یک جهش سادۀ اجتماعی یا جرقۀ تصادفی بوده است که خاموش شده باشد و نه یک واقعۀ تاریخی یا تابلوی هنری است که روی آن مختصر توصیف و اظهارنظری کرده و رد شویم.
5. شعار صدور انقلاب بهتدریج جنبۀ مارکسیستی پیدا کرد: «امر مسلم این است که انقلاب ما رفتهرفته از مرزهای ایران و از مبارزه با استبداد تجاوز کرده، داعیۀ خدمت به اسلام و رسالت جهانی را پیش گرفت و سپس هدفهای ثانوی و از جهاتی اصلی آن، درافتادن با امپریالیسم آمریکا و صدور انقلاب برای نجات و برتری مستضعفان جهان گردید.
باتوجهبه فرمایشات امام خمینی( و سه اصلی که بر آن تأکید دارند ما به اهمیت صدور انقلاب در نگاه ایشان پی میبریم، این سه اصل مهم ازاینقرار میباشند: اصل اول؛ ویژگی جهانشمول بودن اسلام و بهتبع آن، جهانی بودن انقلاب اسلامی و تعلق آن به همۀ ملتهای جهان است؛ چنانکه امام خمینی( دراینباره میفرمایند؛ «این نهضت ایران، نهضت مخصوص به خودش نبوده و نیست؛ برای اینکه اسلام مال طایفۀ خاصی نیست.