Abstract:
نظریۀ عالم کبیر و عالم صغیر یا تناظر انسان و عالم در جهان اسلام، در بیان اخوانالصفا و تفکر اسماعیلی، غزالی، شیخ اشراق، افضلالدین کاشانی، عطار و مولوی تبلور بیشتری یافتهاست.این نظریه در مکتب ابنعربی، اندیشهای اساسی و زمینهای است که با تمام مباحث جهانشناسی و انسانشناسی این مکتب، پیوندداشته و درپی تبیین مقام انسان و جایگاه او در عالم است. تناظر انسان و عالم در مکتب ابنعربی از دو رویکرد تناظر جزوی و تناظر کلی قابلبررسی است. تناظر جزوی یکایک اعضای انسان را با تکتک اجزای عالم، مقابل قرارمیدهد، و بیشتر جنبه ذوقی و تمثیلی دارد. در طرح تناظر کلی عالم کبیر و عالم صغیر، این اندیشه را میتوان عین الربط مباحث این مکتب تلقیکرد. براساس جهانشناسی و انسانشناسی ابن عربی، انسان و عالم، ظهورات اجمالی و تفصیلی حقیقت واحد هستند. تناظر کلی، متوجه ساحت نوعی و تکوینی انسان است و برایناساس، انسان و عالم، هر دو بر صورت الهی بوده و ازاینجهت، نشانگر یک حقیقتاند و هر سه با یکدیگر تطابقدارند. در این نگاه، انسان، کون جامع؛ خلیفه الهی؛ روح؛ معنی؛ و غایت عالم است. انسان، مختصری از کل عالم بوده، و ازاینرو، به لحاظ صورت ظاهری، عالم صغیر؛ اما در معنی، عالم کبیر تلقیمیشود.
The thought of Microcosm and Macrocosm in the Muslim world has mostly been brought up among philosophers and mystics such as Ikhvan-Al-Safa, Ismaeiliyeh, Ghazzali, Sheykh-e-Ishragh, Attar and Rumi. In Ibn AL’Arabi’s school, the theory is considered as a fundamental one which has a deep link with cosmology and humanology of his mystical system. The correspondence of Man and Univers in Ibn AL’Arabi’s school can be examined from two approaches: General correspondence and Particular correspondence. The Particular correspondence in which every member of human body is conformed to a special part of the univers, mostly has an allegorical and artistic side and lead us to more significant aims. The General correspondence in which the generic Man is considered has a strong relation to the principal doctrine of Ibn AL’Arabi’s school i.e. Wahdat-e-Wujud –Unity of Existence. On this basis, Man and Univers have been created according to the Image of God and therefore both of them are corresponding to each other.
Machine summary:
(اخوانالصفا، ج2: 353) متقابلاً در رساله "فی قول الحکماء أن العالم انسان کبیر"، عالم را همچون انسان، دارای روح و نفس پنداشتهاند و معتقدند همانگونه که حیات اعضا و جوارح پیکر انسان در گرو نفس آدمی است، تمام قوا و عناصر و اجزای بسیط و مرکب عالم همچون اعضای پیکری واحدند که نفس کلی جهان در آنها ساری و جاری است.
مسئله این است که نظریه تناظر انسان و عالم در رویکرد عرفانی مکتب ابنعربی چه جایگاهی داشته و در مبانی جهانشناسی و انسانشناسی و چارچوب نگاه عرفانی ایشان به رابطه انسان و جهان چگونه طرح و تبیین مییابد.
( ابنعربی، بیتا، ج3: 74 و ج1: 118 ؛ نیز ابنعربی ،1375: 49) در بحث تناظر انسان و عالم، توجه به بحثهای روح عالم بودن، کون جامع بودن و خلافت الهی وی، بر صورت حق و خلق بودن، و ...
ابنعربی در خطبه این کتاب در بیان تطابق انسان و جهان، آن دو را میوه آفرینش میداند و دراین باب، به آیاتی از جمله "سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم"( فصلت، 53) و " و فی انفسکم افلا تبصرون"( ذاریات، 21) استنادمیجوید و در ادامه تناظراتی ظاهری بین عالم کبیر و عالم صغیر برقرارمیکند؛ آنچه در جهان میروید، نظیر مو و ناخن؛ چهارگونه آب (شور، شیرین، ترش و تلخ) در عالم، معادل آب چشم، دهان، بینی و گوش است.
در نگاه ابنعربی به تناظر کلی انسان و عالم، انسان روح عالم است و ازاینرو، همانگونه که کمال جسم و بدن به روح و نفس است، جهان بدون وجود انسان، جسد و کالبدی بیجان بیش نیست.