Abstract:
هر چند روانشناسی محیطی معماران را به درک بهتری از تعاملات انسان و محیط رهنمون گردید، اما مطالعه این تعاملات تا به امروز بیشتر محدود به تاثیرات مادی و با مفروضات علوم تقلیل گرای مادی بوده است. این سطح از تقلیلگرایی میتواند موجبات عدم درک درست تعاملات، و در نتیجه نادیده انگاشتن برخی از مولفههای تاثیرگذار مکان بر رابطه ادراکی انسان و فضای معماری شود. از این رو میتوان گفت آشنایی معماران با مدلهای رفتاری نوین از جمله مدلهای پیشنهادی فراروانشناسی، و فراتر چارچوب مادیگرایی، میتواند به درک بهتر رابطه استعلایی انسان و فضای معماری بیانجامد. بنابراین مقدمات پرسشهای این پژوهش از این قرارند: ۱- مولفه های کلیدی تعاملات انسان و فضای معماری از دید فراروانشناسی کدامند؟ ۲- دیدگاه مبتنی بر مفاهیم فراروانشناسی چگونه میتواند مکمل دیدگاه روانشناسی محیطی باشد؟ روش مورد استفاده در این پژوهش استدلالی-منطقی است، و به دلیل ماهیت نظری و بنیادی پژوهش بیشتر تمرکز بر منابع کتابخانهای و ادبیات موضوع در حوزههای معماری، روانشناسی محیطی و فراروانشناسی بوده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که میدانهای حافظه، انرژی مکان، آگاهی فعال و فرم مهمترین مفاهیم کلیدی در درک بهتر رابطه استعلایی انسان و محیط از دیدگاه فراروانشناسی هستند، و تعاملات میدانی آنها با ادراک انسانی میتواند بر پایه یک میدان زیرساخت تعریف شود، و بر اساس مکانیزم رزونانس زمینه تبادل انرژی یا اطلاعات را فراهم آورد، و شامل همبستگیهایی باشد که بستگی به فاصله فیزیکی یا زمان ندارند. بر اساس مدلهای مفهومی تعاملات میدان ادراکی انسانی با میدانهای حاضر در مکان میتوان برخی باورهای سنتی درباره حرمت و شان مینوی مکانهای مقدس، و نیز برخی کیفیات محیطهای شفابخش را توجیه نمود. نگارندگان با ارائه دو مدل مفهومی از تعاملات میدانی مذکور، تفسیری کلگرا از رابطه استعلایی انسان و محیط را بر پایه فراروانشناسی ارائه مینمایند.
Although environmental psychology has resulted in a better understanding of the human-environment transactions for architects, this understanding have been limited to materialistic and physical effects based on reductionist views of the materialistic science. This level of reductionism affects our understanding of human-environment transactions, and can also result in neglecting the non-physical effects that are not explainable in pure physical terms. Therefore, it can be argued that familiarity with behavioral models that go beyond the materialistic limitations including the models which parapsychology suggests can offer a better understanding of the transcendental relationships of human and environment, and in particular with architectural space. Based on this observation the main questions of this study are as follows: 1) which are the key factors in human-environment transactions based on a parapsychological view? 2) How a parapsychological view of human-environment transaction can complement the classical view of environmental psychology? In this paper, we present a theoretical framework that can enable a deeper understanding of human-environment transactions based on the facts and theories of parapsychology. This research is based on logical argumentation, and because of its fundamental nature the focus of research has been more on the literature and theoretical arguments. The results show that the key shared concepts between architecture and parapsychology which can help us to better understand human-environment transactions include the field concepts of place memory, place energy, form and proactive consciousness, and the mechanism of resonance is the mechanism of choice for field communications, including correlations that are independent of time and physical distance. Based on these concepts, we present two conceptual models of this complementary view to compensate for the effects that are neglected in classical environmental psychology, and to reach a holistic view of the relationship between humans and architectural space. The results of this study can be useful for both architects and psychologists who are interested in holistic studies of environmental effects.
Machine summary:
نتايج اين پژوهش نشان ميدهد که در قالب نظريه اي ميداني، ميدانهاي حافظه ، انرژي مکان ، آگاهي فعال و فرم مهمترين مفاهيم کليدي در درک بهتر رابطه استعلايي انسان و محيط از ديدگاه فراروانشناسي هستند، و تعاملات اين ميدان ها با ادراک انساني ميتواند بر پايه يک ميدان زيرساخت و بر اساس مکانيزم رزونانس به شکل کيفي و مفهومي مدل شود.
از جلوه هاي گوناگون تاثير ذهن بر ماده ، تا تله پاتي و انتقال افکار و حافظه مکان سـخن از تاثيرات محيطي و ذهني در ميان است که با اصول فلسفه ماديگرا سازگاري ندارند، و در طول تاريخ اين ديدگاه هميشه در برابر ديدگاه تقليل گراي مادي از آگاهي انسـاني و تعاملات محيطي آن قرار داشـته اسـت .
پديده هام (صدايي ممتد و نويز مانند) Hum-phenomenon حساسيت شديد به امواج الکترومغناطيس Self-reported electromagnetic hypersensitivity (EHS) حساسيت به مواد شيميايي Multiple-chemical-sensitivity (MCS) سندروم ناخوشي از بنا Sick building syndrome (SBS) نابردباري محيطي با منشاء ناشناخته Idiopathic environmental intolerance (IEI) سندروم خستگي مزمن Chronic-fatigue-syndrome (CFS) اولين مساله در برقراري اين پيوند بين رشته اي نامعين بودن مفاهيم کليدي مشترک در معماري و فراروانشناسي است که به ياري آنها بتوان تفسيري نوين از رابطه استعلايي انسان و فضاي معماري ارائه کرد.
با استفاده از اين مفاهيم و طي تحليل نمونه موردي نظري تعامل انسان و مکان مقدس از ديد فراروانشناسي، ديدگاه مکمل روانشناسي محيطي با استفاده از دو مدل مفهومي براي تعاملات ميداني آگاهي انساني و محيط ارائه گرديدند.