Abstract:
تأویل به معنی نگاه عمیقتر به عالم است که میتواند قاعدهمند شود. این قاعدهمندی تأویل را میتوان در دستههای مختلف تقسیمبندی کرد مانند قواعد هستیشناسی، انسانشناسی، معرفتشناسی و ... در این مقاله قواعد تأویل از نظر انسانشناسی استنباط شده است. روش تحقیق توصیفی - تحلیلی بوده و ده قاعده استخراج شده است. ساحت تأویلی انسان، رابطه تأویل و هبوط، نقش کامل شدن انسان در شناخت حقیقت، حرکت وجودی انسان در تأویل، ارجاع دنیا به آخرت، انسان مثالی از عالم و ارجاع علم به وجود برخی از اصول تأویلی انسانشناختی در این مقاله است. از اهداف این پژوهش تأثیر انسانشناسی صدرا بر تأویلات او و نشاندادن مبانی و قواعد تأویلهای او در بُعد انسانشناسانه است که در مواردی همراه تأویلهای صدرا از قرآن آمده است.
Esoteric commentary is a more profound look into the universe and can be brought into regulation. This regularity can be divided into ontological, anthropological, epistemological and other categories. The current study has submitted proofs on the regularity of esoteric commentary from an anthropological point of view. A descriptive-analytic method was employed and ten regulations were identified. Esoteric commentary domain of Man, the relationship between esoteric commentary and descent, role of human perfection in knowing the truth, Man’s existential movement in esoteric commentary, referring the world to the hereafter, Man as a sample from universe, and referring science to the existence are amongst these regularities. This study also intended to shed light on the effect of Sadra’s anthropology on his esoteric commentary that in some cases are accompanied by his commentary on the holy Quran.
Machine summary:
منطق تأويل هاي صدرا در بعد معرفت شناختي و هستيشناختي و شناخت متن نيز در مقالاتي ديگر از نگارنده آمده است ؛ بنابراين مقالاتي مانند «انگاره تفسير به رأي بودن برداشت ها و تأويلات عرفاني با تأکيد بر آراء ملاصدرا» (١٣٩٩) و نيز مقاله «بررسي تأثير مباني و انديشه هاي ملاصدرا بر معناي متن » (١٣٩٨) را ميتوان جزء پيشينه اين مقاله محسوب نمود اما در موضوع خاص آن پيشينه اي يافت نشد.
١. اصل اول : انسان ، تنها تأويل گر بالقوه هستي (ساحت تأويلي انسان ) صدرا همه آنچه را در متن و هستي عالم محسوس است ، مثال ميداند و مينويسد: «کل ما يراه الإنسان في هذا العالم من قبيل الرؤيا» (الشيرازي، ١٣٨٦ الف ، ج ١: ١٥٩ ؛ ١٣٨٩: ١٠٣-١٠٥ و ١٣٨٩: ١١٦- ١١٧) بنابراين همه را نيازمند تأويل و تعبير از عوالم بالاتر ميداند چون بر اساس هستيشناسي تأويلي خود، از براي هر ظاهري باطني قائل است و حق تعالي را باطن و حقيقت همه مخلوقات ميداند.
حقايق عالم در مراتب مادون حق تعالي به انسان کامل تأويل ميشود، مثلا انسان کامل از حيث روح و عقلش ، ام الکتاب ، از حيث نفس ناطقه ، لوح محفوظ و از حيث نفس حيواني کتاب محو و اثبات (صور مثالي) است (الشيرازي، ١٣٨٩، ج ٥: ٦٣) و به طورکلي معرفت فطرت انساني سري از معرفت حق است و جز بامعرفت انسان کامل ، معرفت خدا به دست نميآيد و اين معني وجوب معرفت نبي و امام است ، زيرا حيات انسان در نشئه دائمي به معارف الهي است و در انسان کامل همه حکمت منطوي است ، ازاين جهت وجوب پيروي از انسان کامل به عنوان مقوم ذات ايمان آمده است .