Abstract:
دورۀ صفویه (1135-907ق/ 1722-1502م) یکی از مهمترین دورههای تاریخ ایران است. ایران در این دوره بهویژه در عهد شاهعباس اول (1038-978ق/ 1629-1571م) در عرصههای گوناگون سیاسی، علمی، فرهنگی و اقتصادی به رونق و شکوه قابلتوجهی دست یافت. اکنون سؤال اصلی آن است که با توجه به نقش مؤثر مؤلفههای فرهنگی اجتماعی در نظام اقتصادی آیا وضعیت سرمایۀ اجتماعی و اعتماد عمومی، در اواخر دوره صفویه جهت رشد و استمرار رونق اقتصادی مهیا و مناسب بوده است؟ بر همین اساس در این جستار که به روش توصیفیتحلیلی و با استناد به منابع تاریخی دوره صفوی انجام شده است با تکیه بر شاخصههای اعتماد شکننده در جوامع سنتی مبتنی بر نظامهای سیاسی استبدادی که در نظریه جامعهشناختی پیوتر زتومکا صورتبندی شده است شاخصههای مذکور در اواخر دوره صفوی بررسی شده است. نتیجه این تحقیق نشان میدهد ایران در واپسین دهههای دوره صفوی با توجه به وضعیت شاخصههای مذکور و نیز وجود کارکردهای مستعدی که در فقدان اعتماد عمومی و ضعف سرمایۀ اجتماعی در جامعه ظهور میکنند از سرمایۀ اجتماعی پایین و اعتماد عمومی شکنندهای برخوردار بوده و به همین دلیل ظرفیت توسعه اقتصادی و امکان استمرار رونق اقتصادی درازمدت را نداشته است.
The Safavid period (907- 1135 AH / 1502-1722 AD) is one of the most important periods in the history of Iran. During this period, especially during the reign of Shah Abbas I (978- 1038 AH / 1571-1629 AD), Iran achieved significant prosperity and glory in various political, scientific, cultural and economic fields. Here, the main question is, considering the effective role of socio-cultural components in the economic system, was the situation of social capital and public trust in the late Safavid period ready forthe growth and continued economic prosperity? This is a descriptive-analytical study examining the historical sources of the Safavid period. Based on the characteristics of fragile trust in the traditional societies relying on the authoritarian political systems formulated in the sociological theory of Piotr Zetomka, the above characteristics has been studied in the late Safavid period. The results of this study show that in the last decades of the Safavid period, Iran has low social capital and fragile public trust due to the status of these characteristics and the existence of talented functions that appear in the lack of public trust and weakness of social capital in society. It has not had the capacity for economic development and the possibility of sustaining long-term economic prosperity.
Machine summary:
اکنون سؤال اصلي آن است که با توجه به نقش مؤثر مؤلفه هاي فرهنگي اجتماعي در نظام اقتصادي آيا وضعيت سرمايۀ اجتماعي و اعتماد عمومي، در اواخر دوره صفويه جهت رشد و استمرار رونق اقتصادي مهيا و مناسب بوده است ؟ بر همين اساس در اين جستار که به روش توصيفيتحليلي و با استناد به منابع تاريخي دوره صفوي انجام شده است با تکيه بر شاخصه هاي اعتماد شکننده در جوامع سنتي مبتني بر نظام هاي سياسي استبدادي که در نظريه جامعه شناختي پيوتر زتومکا صورت بندي شده است شاخصه هاي مذکور در اواخر دوره صفوي بررسي شده است .
نتيجه اين تحقيق نشان ميدهد ايران در واپسين دهه هاي دوره صفوي با توجه به وضعيت شاخصه هاي مذکور و نيز وجود کارکردهاي مستعدي که در فقدان اعتماد عمومي و ضعف سرمايۀ اجتماعي در جامعه ظهور ميکنند از سرمايۀ اجتماعي پايين و اعتماد عمومي شکننده اي برخوردار بوده و به همين دليل ظرفيت توسعه اقتصادي و امکان استمرار رونق اقتصادي درازمدت را نداشته است .
تبيين وضعيت سرمايۀ اجتماعي و اعتماد عمومي و نقش آن در نظام اقتصادي در اواخر ايران دوره صفويه ، به عنوان يکي از مهم ترين ادوار تاريخ ايران و نيز يکي از آبشخورهاي فرهنگ امروز جامعه ايران ، با همه اهميتي که دارد تاکنون موردتوجه جدي و مستقل پژوهشگران قرار نگرفته است .