Abstract:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودشناسی انسجامی در رابطه بین مؤلفههای دلبستگی والدین با خودپنداره دانشآموزان انجام شد. روش پژوهش توصیفی ـ همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانشآموزان دختر متوسطه اول شهر تهران و والدینشان در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که از بین آنها 446 نفر به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. شرکتکنندگان پرسشنامههای خودپنداره راج کمار ساراسوت، دلبستگی هازن و شیور، و خودشناسی انسجامی قربانی را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اثرات مستقیم سبکهای دلبستگی (ایمن، اجتنابی و دوسوگرا) و خودشناسی انسجامی بر خودپنداره معنیدار بود. همچنین خودشناسی انسجامی در رابطه بین سبکهای دلبستگی والدین با خودپنداره دانشآموزان نقش میانجی داشت. بر این اساس، سبکهای دلبستگی والدین با میانجیگری خودشناسی انسجامی میتوانند خودپنداره دانشآموزان را پیشبینی نمایند.
The purpose of this study was to investigate the mediating role of parents' coherent self-knowledge between parental attachment components with students' self-concept. The method of the study was descriptive-correlation of structural equation modeling. The statistical population of the study included all female high school students in Tehran and their parents in the academic year of 2021 from which 446 people were selected by the cluster sampling. Participants completed the questionnaires of Raj Kumar Sarasut’ self-concept, Hazan & Shaver’s attachment and Ghorbani’s integrative self-knowledge. Data were analyzed using descriptive statistics and path analysis. The results showed that the direct effects of the attachment style (secure, avoidance and ambivalent) and coherent self-knowledge on self-concept were significant. Cohesive self-knowledge also played a mediating role in the relationship between parental attachment styles and students' self-concept. Accordingly, the parents' attachment styles can predict students' self-concept through the mediation of integrative self-knowledge.
Machine summary:
در نتيجه پژوهش حاضر به دنبال بررسي فرضيه مذکور است و با اين مسئله روبه رو است که آيا خودشناسي انسجامي در رابطه بين دلبستگي والدين و خودپنداره دانش آموزان نقش ميانجي را دارد؟ / شکل ١: نمايي شماتيک از طرح پژوهش روش روش اجراي پژوهش حاضر توصيفي و طرح پژوهش همبستگي از نوع معادلات ساختاري بود.
در پژوهش مؤذني ، آقايي و گل پرور٥٠ (١٣٩٣) آلفاي کرونباخ سبک هاي دلبستگي ايمن ، اجتنابي و دوسوگرا به ترتيب برابر با ٠/٦٢، ٠/٦٥ و ٠/٦٣ به دست آمده .
بيان يافته ها اطلاعات توصيفي متغيرهاي سبک هاي دلبستگي ، خودپنداره و خودشناسي انسجامي و مؤلفه هاي آن ها (شامل ميانگين و انحراف استاندارد و ضرايب همبستگي بين متغيرهاي پژوهش ) در جدول ١ ارائه شده است .
در مدل ساختاري پژوهش حاضر چنين فرض شده بود که سبک هاي دلبستگي والدين هم به صورت مستقيم و هم با ميانجي گري خودشناسي انسجامي والدين ، خودپنداره دانش آموزان را پيش بيني مي کند.
/ شکل ٢: مدل ساختاري پژوهش با استفاده از داده هاي استاندارد بحث و نتيجه گيري هدف پژوهش حاضر بررسي نقش ميانجي خودشناسي انسجامي در رابطه بين سبک هاي دلبستگي والدين و خودپنداره دانش آموزان بود.
Behjati, Saeedi, Noorbala, Enjedani & 3.
Aasen Nilsen, Breivik, Wold & Bøe 36.
Brophy, Brähler, Hinz, Schmidt & 39.
Meyers, Gamst & Guarino Körner 40.
Moazen, Aghaei, Golparvar Magalhães 51.
Choe, Lee & Read & Ghalehnovy 19.
Bing, Watson, Davison & LeBreton 61.
Imani, Karimi, Behbahani & Omidi 64.
Jones, Ehrlich, Lejuez & Cassidy 33.