Abstract:
ادراک زمان یک ادراک عقلی است که ذهن انسان به راحتی میتواند آن را به ثانیه و دقیقه و... تقسیم کند و آن را اندازهگیری نماید. اما وقتی از حقیقت زمان صحبت به میان میآید، در واقع با یک معمای پیچیده و دشوار رو به رو میشویم.
حل این معما در میان حکما و اندیشمندان سبب بروز اختلاف نظرات گستردهای شده تا جایی که گروهی مدعی وجود زمان هستند و گروهی منکر وجود آن میشوند. دینانی از جمله حکمای معاصر است که زمان را امری وجودی میداند. با توجه به این مساله این نوشتار درصدد پاسخگویی به این پرسش است که دینانی مسالة زمان را با توجه به اسلوب تفکر خویش چگونه بیان مینماید. در پاسخ باید گفت: دینانی با تحلیل و تقریر مجدد نظر بسیاری از حکما به بررسی مساله زمان پرداخته است. ایشان باور دارد؛ همه چیز در عالم هستی توسط آگاهی انسان به ظهور و بروز میرسد و ارتباط زمان و انسان را آنچنان محکم میداند که انفکاک آن معنی ندارد. دینانی برای زمان دو بعد قائل است یک بعد مادی زمان که در جهان مادی است و یک بعد آن جنبة مثالی زمان است که در حقیقت راهی به سوی عالم معنی شناخته میشود که در عین مادی بودن، مثالی هست. ایشان به دو نوع حرکت هم قائل هستند، یک حرکت در عالم ماده و یک حرکت در عالم اندیشه. زمان در اندیشة ایشان در بعد مادی همان مقدار حرکت است، اما زمان در عالم اندیشه همان صورت فهم بشر.
Perception of time is of an intellectual nature, and the human mind can easily divide it into seconds and minutes, for example, and measure it. However, when speaking of the truth of time, one is in fact faced with a complex and difficult mystery. The attempts at disambiguating this mystery has resulted in wide-spread disagreements among philosophers and thinkers so that some of them hold that time exists while some others deny its existence. Gholam Hossein Ebrahimi Dinani, a contemporary Iranian thinker, conceives of time as an ontological entity. He has reanalyzed and reinterpreted the views of several thinkers regarding time and believes that everything in the world of being is manifested and emerges through the channel of human consciousness. He emphasizes that the relationship between Man and time is so strong that its rupture is meaningless. Dinani maintains that time has two dimensions: one is the material dimension, which is realized in the material world, and the other is the Ideal dimension, which is indeed perceived as a path towards the world of meaning. The latter, while being material, is of an Ideal nature. In his view, time in its material dimension is the same as the measure of motion, and time in the world of thought is identical with the form of human perception.
Machine summary:
منظور اینست که اجزاءِ زمان بطور دفعی و در یک لحظه قابل اجتماع نیستند ولی این سخن به اين معنی نیست که اجزاءِ مفروض زمان در عالم عینی و جهان خارجی بگونهيي واحد و متصل وجود ندارند، به این ترتیب زمان در اتصال ذاتی خود موجود واحد و یگانهيي است که بحسب اجزاءِ مفروض آن در عالم وهم، قارالذات شناخته نميشود.
بدون ترديد این اتصال که همان حرکت دوری افلاک شناخته ميشود، اندازهپذیر است و مقدار آن را ميتوان تعیین کرد، زیرا در این حرکت، قبل و بعد تحقق دارد و آنچه قبل خوانده ميشود نیز گاهی دورتر است و گاهی نزدیکتر شناخته ميشود و چیزی که از خصلت قبل و بعد و نزدیکی و دوری برخوردار است، نوعی کمیت خواهد بود که اندازة تغییر و دگرگونی را معین ميكند و البته این شیء همان چیزی است که زمان خوانده ميشود.
دینانی معتقد است: تفاوت میان علیت و فاعلیت بدانگونه که ابنسینا آن را مطرح کرده است، تنها در جایی معنی پیدا ميكند که تفکیک وجود از ماهیت معقول و موجه بوده باشد ولی در مورد حق تبارک و تعالی که ماهیت او عین هستی او بوده و تفکیک میان وجود و ماهیت معنی ندارد، تفاوت میان علیت و فاعلیت نیز بدون معنی بوده و علت بودن حق تعالی همان فاعل بودن او شناخته ميشود...
البته محاط و معلول بودن زمان به معنی این نیست که زمان در زمان دیگری تحقق یافته و یا مسبوق به زمانی دیگر است، زیرا زمان خود زمان ندارد و نميتوان حتی لحظهيي را در نظر گرفت که در آن لحظه زمان نبوده و سپس پیدا شده است.