Abstract:
دانشآموزان به عنوان رکن اصلی آموزش و پرورش همیشه مورد توجه صاحبنظران تعلیم و تربیت قرار گرفتهاند (1) به همین دلیل برای پرورش سلامت روانی و ارتقاء کیفیت دانش آموزان شاخت ویژگیهای شخصیتی، شناختی، عاطفی و انگیزشی آنان ضروری به نظر میرسد (2)، یکی از زمینههای مطلوب برای رشد انسان، خلاقیت میباشد (3). خلاقیت فرآیند ذهنی کشف ایدهها و مفاهیم یا آفرینش ایدهها و مفاهیم موجود است (4). در واقع خلاقیت یعنی بکارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یا تبلور یک فکر یا مفهوم جدید که برخی نیز آن را به ترکیب ایدهها یا ایجاد پیوستگی بین ایدهها تعبیر نمودهاند (5). خلاقیت به مثابه برترین ویژگی ذهنی انسان مولد و متفکر، خود نشانی است (6) از رشد متعال و متعالی شخصیت و پاسخی است به نیاز همیشه انسان به شکافتن بن بستها و راه یافتن به فراترها.
براین اساس یکی از آرزوهای بزرگ آموزش و پرورش تربیت دانشآموزان خلاق میباشد (7)، به همین دلیل شناسایی عوامل موثر بر خلاقیت یکی از موضوعات اساسی پژوهشها بوده است. در این ارتباط، برخی از صاحبنظران بطور کلی مجموعهای از عوامل شناختی (مانند هوش و استعداد)، متغیرهای محیطی (عوامل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی) و متغیرهای شخصیتی (مانند پنج عامل شخصیت، انگیزه درونی، ویژگیهای خود رهبری) را برخلاقیت موثر دانستهاند (8).
برخلاف نظریهپردازان گذشته که خلاقیت را فرآیندی ارثی و ذاتی تلقی میکردند، خلاقیت را میتوان به کودکان و نوجوانان آموزش داد، به عبارت دیگر واقعیت این است که همه با این استعداد پا به دنیا میگذارند (9) و این آموزش و تجربه است که میتواند زمینه شکوفایی و غنا بخشیدن هر چه بیشتر به این استعداد را فراهم آورد (10). از این رو پرورش خلاقیت به عنوان یکی از مهمترین هدفهای آموزش و پرورش مورد توجه قرار گرفته است. اما همچنان که جوامع پیشرفت میکنند و آموزشهای نوین بر پرورش خلاقیتها تاکید میکنند (11)، فرهنگ اجتماعی، مبتنی بر رویکرد موفقیتمداری شده و بر بروزیها ارج مینهد. در این جوامع انسانها بر اثر فشارهای محیطی و بدون توجه به تواناییهایشان کمالگرا بار میآیند (12). این افراد اهداف سطح بالا برای خود وضع میکنند و معیارهای خود را به شکل قوانین عملیاتی میکنند. افرادی که کمالگرا هستند، معتقدند که خود و محیط اطرافشان باید کامل بوده و هرگونه تلاشی در زندگی باید بدون اشتباه و خطا باشد. (13) کمالگرایی به منزله تمایل پایدار فرد به وضع معیارهای کامل و دست یافتنی و تلاش برای تحقق آنها میباشد. کمالگرایی یکی از نمودهای "مطلوب خواهی" در انسانها و به ویژه نوجوانان است دانشآموزان دوره متوسطه سعی دارند که یک نوع ارتباط ایده آل بین میزان خلاقیت خویش و رسیدن به قلههای هدف ایجاد میکنند و اینکه چگونه بتوانند در رقابت درسی و کنکوری یک کمال عینی را برای خویش ترسیم کنند (14). این احساس و تمایل دستیابی به "مطلوب" در صورت عدم رعایت و حمایت و هدایت صحیح منجر به افزایش فشار و تنش روانی میشود که فرد را با آگاهی به سمت فروپاشی روانی نیز سوق میدهد. کمال گرایی به عنوان در نظر گرفتن معیارهای خیلی بالا برای ارزیابی پیشرفت، میتواند مانع خلاقیت باشد چرا که تمام افراد کمالگرا معمولا در شروع کارها مشکل دارند (15).
بطور کلی ترس از شکست، نگرانی از ارزیابی و نحوه تفکر دیگران در مورد خود، تدوین استانداردهای سطح بالا و عدم اطمینان به کسب موفقیتآمیز آنها که افراد کمالگرا با آنها دست به گریبانند، همگی زمینهساز بروز تجلی اضطراب میگردد و چون از شکست در رسیدن به کمال مورد نظرشان هراسان هستند و به جز موفقیت کامل به خیری راضی نمیشوند (16). برخورداری از تفکرات کمال گرایانه از یک سو خود به تنهایی منجر به افت تحصیلی میگردد. زیرا دانشآموزان کمال گرا تنها با کسب نتایج عالی ارضا نمیشوند. آنان به این امر اکتفا نمیکنند که عملکردشان از همسالان خود بهتر است بلکه رضایتشان تنها هنگامی بطور کامل تامین میگردند که کار یا تکلیف مورد نظر را بطور کامل و بدون هیچگونه خطایی انجام دهند (17). از این جهت ممکن است به خاطر ترس از عدم نیل به مقصود خود به هیچ عنوان به سراغ مسئولیت خود نروند یا آن را در نیمه کار رها میکنند و به همین دلیل دچار افت تحصیلی میشوند و از سوی دیگر کمالگرایی ممکن است با به وجود آمدن و وجود آمدن افسردگی و اضطراب بصورت غیر مستقیم به افت تحصیلی منجر گردد (18). هنگامی که از خلاقیت سخن به میان میآید، ذهن هر فردی به سوی تسهیلاتی کشانده میشود که از طریق خلاقیت برای زندگی ایجاد شده است (19). به همین دلیل است که محرک هر تمدنی را خلاقیت و نوآوری میدانند و براین اساس یکی از کارکردها و رسالتهای آموزش و پرورش شکوفایی خلاقیت و پرورش آن در دانشآموزان برشمرده شده است (20). با این نگاه، همواره این پرسش اساسی مطرح است که آموزشوپرورش تا چه اندازه در تحقق چنین آرمانی موفق عمل کرده و آیا توانسته است در مسیر شکوفایی خلاقیت دانشآموزان گامی بردارد؟ (21) این در حالی است که گاهی نشانههایی مبنی بر مانع بودن برخی اتفاقات در آموزش و پرورش بر سر راه رشد خلاقیت یافت میشوند (24) که غالبا به دلیل بیتوجهی در بکارگیری شیوههایی ایجاد میشوند که در تعلیم و تربیت تاثیرگذاری بالایی دارند و از آن جمله میتوان به تکنولوژی آموزشی اشاره کرد (23). در میان پیشرفتهای بسیار در آموزشوپرورش و تغییرات وسیعی که در خصوص رویکردها و جهتگیریها در برنامۀ درسی رخ داده است (24)، برای برخی از معلمان که همچنان پای بند به شیوههای یاددهی- یادگیری گذشته هستند (25)، ضرورت و اثربخشی خلاقیت در روند یادگیری گذشته هستند، ضرورت و اثربخشی خلاقیت در روند یادگیری دانشآموزان روشن نیست و ممکن است حتی خلاقیت را مانعی برای رسیدن به مقصود خود از یادگیری درس بدانند این گروه از معلمان معتقدند (26)، هنگامی که دانشآموزان میخواهند بر مبنای خلاقیت خود بیاموزند، بیشتر انرژیهای خود را صرف کارهای دیگر، بجز مطالعۀ درس و انجام فعالیتهای تحصیلی تعیین شده، میکنند (27) و به همین دلیل خلاقیت برای یادگیری درسها که سوالات آنها و نتایجی که بناست از طریق امتحانات و ارزشیابی مشخص شود، غیرضروری و در عین حال مانع به نظر میرسد (28). این در حالی است که تمام تلاش برنامهریزان در آموزش و پرورش معطوف به آن است که بتوانند زمینه را برای درگیری محتوایی برنامه با چگونگی پرورش و شکوفایی خلاقیت دانشآموزان فراهم آورند (29).
مهارتهای تفکر خلاق، عامل اساسی موفقیت در یادگیری به شمار میرود. این مهارتهای کلیدی باید در همهی موضوعهای درسی رواج پیدا کنند (30). رواج دادن تفکر خلاق روشی قدرتمند برای درگیر کردن بچهها با امر یادگیری است. بچهها که به تفکر خلاق تشویق میشوند، روز به روز انگیزه و اعتماد به نفس بیشتری از خود نشان میدهند (31). همچنین، خلاقیت، مهارتهای انعطافپذیری را که آنان برای رویارویی با آیندهای نامعلوم نیاز دارند، برایشان فراهم میسازد (32). بالا بردن ظرفیت خلاقیت میتواند باعث غنای زندگی شود و به مشارکت در ساختن جامعهای بهتر کمک کند. دانشآموزان خلاق به معلمان خلاق نیاز دارند (34) اما موانع زیادی ممکن است جلوی خلاقیت را بگیرند. یکی از این موانع شاید تدریس تدافعی معلمان باشد (35). وقتی شاگردان برای مدت طولانی با توقع اندک و فعالیت ناچیز کار کنند (36). وقتی ثمرۀ کارشان تحت نظارت و فرماشی باشد و وقتی مقولههای درسی به روش سطحی تدریس شوند، آنان فرصت چندانی برای بروز خلاقیت به دست نمیآورند (37). خلاقیت وقتی در دانشآموزان رونق میگیرد که آنها برای کشف و بررسی آزمایش و درگیر شدن با فکرهای گوناگون فرصت و شرایط لازم را داشته باشد. دانشآموزان برای شکوفاسازی خلاقیت خود به شرایط مناسب نیاز دارند. آنچه باعث خلاقیت در دانشآموزان میشود (38). یک کلاس پرسشگر است جایی که معلم و شاگرد پرسشهایی غیرمعمول و چالش برانگیزی مطرح میکنند، جایی که فکرها و نظریهها به روشهای مختلف دیداری بدنی و کلامی- عرضه میشوند، جایی که راهکارها و راهحلهای تازهای برای مسائل یافت میشود و جایی که جلوههای اندیشه و عمل قدر و قیمت تعیین کننده پیدا میکند (39). این ایده که فکر کردن، راه را برای آموزش بیشتر باز میکند، پذیرفته شده است (40)، به همین دلیل، از نظر والدین این که فرزندانشان چه میآموزند یا چه مطالعه میکنند مهم نیست بلکه این که فرزندانشان بیاموزند که چگونه فکر کنند، تصمیم بگیرند و قضاوت کنند، بسیار اهمیت دارد (41). خلاقیت یعنی منحصر به فرد بودن، برخورد با مسائل یا روبرو شدن بازندگی با دیدگاه و نقطه نظر خاص خود، و برخورد با مشکلات زندگی آنگونه که هر کس به عنوان یک فرد انتخاب میکند (42). مفهوم لفظی خلاقیت "خلق و ایجاد چیزی جدید" است (43). اما عکس خلاقیت "ماشینی بودن یا کند ذهن بودن" نیست بلکه تقلید و دنباله روی است. دانشآموزان وقتی از خلاقیت باز میمانند که از آنها بخواهیم کارها را فقط آنگونه که آموزش دیدهاند، انجام دهند (44). باید توجه داشت که تفکر خلاق، نوعی تفکر است که میتواند از یک چیز عادی یا محصولی جدید به وجود آید (45). کسی که تفکر خلاق دارد، الزاما یک فرد استثنایی یا باهوش به معنای خاص آن نیست بلکه کسی است که با کار زیاد، تمرکز فراوانی و سختکوشی روی یک مساله به نتایج جدیدی میرسد (46). به عبارت دیگر، کسی که تفکر خلاق دارد میتواند ذهن خود را بر یک چیز متمرکز کند و آن قدر به آن انرژی بدهد، تا واقعیت امر در ذهن امر کاملا روشن شود و مساله حل شود (47). هدف اصلی آموزش باید بوجود آوردن افرادی باشد که قابلیت دست زدن به فکرها و کارهای تازه را داشته باشد (48). نه اینکه فقط کردههای نسل گذشته را تکرار کنند. اگر قرار است راههای تازه برای حل مسائل و مشکلات پیدا کنیم (49).
Machine summary:
در مطالعهی محمد صالحی و همکاران (76) با عنوان "تأثیر عملکرد خانواده و باورهای هوشی بر خلاقیت دانشآموزان" در سال 1396 که توصیفی از نوع پیمایشی بود و جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان مقطع متوسطه دوم شهر بابل در بخشبندی پی غربی که تعداد آنها 785 نفر در سال 95-96 بوده و از این تعداد 260 نفر بصورت نمونهگیری تصادفی طبقهای برحسب پایه تحصیلی و با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شدند.
در مطالعهی رباب جاهدی و همکاران (79) با عنوان "تأثیر الگوی طراحی آموزش بایبی بر خلاقیت دانشآموزان پایه ششم" در سال 1397 با هدف تعیین تأثیر الگوی طراحی آموزشی بایبی یا 5E برخلاقیت دانش آموزان در درس علوم پایه ششم انجام گرفته است که پژوهشی نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه آزمایش و کنترل بوده است جامعۀ آماری پژوهش شامل تمام دانشآموزان پایه ششم در مدارس شهرستان شبستر بودهاند از میان آنها دانشآموزان پایۀ ششم دو مدرسه بصورت نمونه در دسترس انتخاب شده و به عنوان گروه کنترل (نفر 20) و گروه آزمایش (20 نفر) جایگزین شدند.
در مطالعهی اسماعیل کاظم پور (94) با عنوان "تأثیر آموزش تلفیقی هنر در ریاضی بر میزان یادگیری و خلاقیت دانشآموزان" در سال 1395 که پژوهشی شبه آزمایشی بوده است جامعۀ آماری 386 نفر از دانشآموزان دختر پایه چهارم ابتدایی شهرستان رامسر در نظر گرفته شدند و نمونه مورد مطالعه در پژوهش حاضر 40 نفر از دانشآموزان بودند که به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند و از همه آنها آزمون یادگیری با 40 و آزمون خلاقیت با 32 سؤال با ارزش عددی یک بصورت پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل به عمل آمد.