Abstract:
امروزه با توجه به پررنگ شدن نقش افکار عمومی در معادلات بین المللی، راه های جلب آن نیز از اهمیت زیادی
برخوردار گشته اند. یکی از وسایل تحقق این موضوع دیپلماسی عمومی است که در قالب دیپلماسی فرهنگی، رسانه ای
و اقتصادی بازرگانی قابل پیگیری و اجرا می باشد. کشورها هرکدام بنا به شرایط وامکانات خود در این عرصه به فعالیت
مشغول هستند. جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به سابقه تمدنی و پیشینه فرهنگی دارای ظرفیت های وسیعی در
حوزه دیپلماسی عمومی است . از میان دولتهای مختلف در تاریخ جمهوری اسلامی ایران ، دیپلماسی عمومی در دو
دولت اصول گرا واعتدال گرا نقش پر رنگ تری داشته است در این راستا این دو دولت برنامه ها و روش های متفاوتی
در جهت استفاده از این ظرفیت ها در راستای تقویت دیپلماسی عمومی داشته اند که این امر ناشی از تفاوت در مبانی،
اهداف و مخاطبان دیپلماسی عمومی این دو بوده است . خصوصیات فردی دو رئیس جمهور، اهداف فراملی انقلاب
اسلامی، مسائل وبحران های منطقه ای و همچنین متغیرهای بین المللی درجهت گیری وارتقای دیپلماسی عمومی این
دو دولت تاثیرگذار بوده است در این راستا محقق تلاش کرده تا چگونگی استفاده از ظرفیت ها و مولفه های دیپلماسی
عمومی توسط دو دولت اصول گرا و اعتدال گرا را بررسی کند، هدف اصلی این پژوهش بر اساس چارچوب نظری
دیپلماسی عمومی پاسخگویی به این سوال بوده است که نقش دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی دو دولت اصول
گرا و اعتدال گرا چگونه بوده است ؟. یافته ها حاکی از آن است دیپلماسی عمو می در دولت اصول گرا به دنبال به
چالش کشیدن نظام سلطه و تغییر در نظم ناعادلانه جهانی از طریق ارائه الگوی انقلابی _ اسلامی بوده است ، در حالی
که دیپلماسی عمومی در دولت اعتدال گرا در راستای منافع ملی و همسو با واقعیت های نظام بین الملل از طریق ارائه
دادن چهره مطلوب وصلح دوست از ایران از طریق حضور پر رنگ درشبکه های اجتماعی همچون فیس بوک و توییتر
بوده است . روش تحقیق در این پژوهش توصیفی ـ تحلیلی با استفاده از ابزار کتابخانه ای است .
Machine summary:
دراين راستا جمهوري اسلامي ايران بنابرسرشت انقلابي و رسالت محورخود و با توجه به اهميتي که اسلام و جمهوري اسلامي براي ملتها و افکارعمومي قائل است وهمچنين تاکيد براهدافي هچون نفي ظلم وحمايت از مظلوم ، حمايت ازجنبش هاي آزاديبخش ، که بعد از انقلاب اسلامي به عنوان اصول سياست خارجي کشور قرارگرفت ، ديپلماسي عمومي جايگاه ويژه اي درسياست خارجي ايران پيدا کرده است ، اما با اين وجود در دولتهاي مختلف پس از انقلاب ، اين توجه با فراز ونشيب هايي همراه بوده است اما در دو دهه اخير و با توجه به شرايط جهاني، و موقعيت و جايگاه جمهوري اسلامي ايران و همچنين ضرورت هاي ملي کشور، توجه دو دولت اصول گرا و اعتدال گرا در راستاي استفاده از ظرفيت هاي ديپلماسي عمومي از اهميت ويژه اي برخوردار است ، يکي از مهم ترين اين ظرفيت ها، انقلاب اسلامي ايران و ديپلماسي رسانه اي است که دو دولت اصول گرا واعتدال گرا برنامه ها و روش هاي متفاوتي براي صدور آن با توجه به روبکردي که در سياست خارجي خود اتخاذ کرده اند داشته اند که اين امر ناشي از تفاوت در مباني، اهداف ، و مخاطبان ديپلماسي عمومي اين دو دولت بوده است .
بنابراين واکاوي سوابق پژوهش نشان داد که گرچه تمامي اين آثار به شناخت و درک ماهيت ، رفتار و فرآيند نقش ديپلماسي عمومي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران کمک مي کنند اما دو قيد «ديپلماسي عمومي دولت اصول گرا و اعتدال گرا به صورت مقايسه اي» وهمچنين «نظريه ديپلماسي عمومي»، به عنوان موضوع پژوهش وچارچوب نظري آن از يک طرف و از طرف ديگر اين پژوهش از نظر هدف و سؤالات ، با پيشينه هاي بررسي شده تفاوت دارد.