Abstract:
نظریهی نقشگرایی هلیدی محصول نگاهی اجتماعی به زبان است که به کمک فرانقشهای سهگانهی اندیشگانی، بینافردی و متنی در زبان اتفاق میافتد. بررسی متون ادبی از دیدگاه زبانشناسی ازجمله از جهت ساخت اندیشگانی زبان یکی از رویکردهای جدید پژوهشی است که باعث درک و فهم عمیقتر لایههای پنهانی متون میشود. از مقولههایی که ادبیات معاصر عربی و فارسی به آن میپردازد کارکرد اسطورهها در شعر معاصر است. شاعران معاصر عربی و فارسی در قالب اسطوره به توصیف داستان حلاج میپردازند. عبدالوهاب بیاتی بهعنوان شاعر معاصر عرب و شفیعی کدکنی بهعنوان شاعر معاصر فارسی ازجمله کسانی هستند که در پارهای از اشعار خود به داستان حلاج نگاهی دارند. پژوهش پیش رو با تکیهبر شیوه توصیفی- تحلیلی، به بررسی سهم فرآیندهای مختلف فرانقش اندیشگانی در داستان «حلاج» در آثار این دو شاعر پرداخته است. نتایج گویای آن است که هرکدام از این دو شاعر برای بیان دیدگاههای خود بیشتر از فرآیندهای گوناگون مادی استفاده کردند. همچنین عناصر پیرامونی در اشعار این دو شاعر شامل عناصر مکانی و زمانی است.
Halliday's systemic functional theory is a social look at a language which is interwoven with three metafunctional processes. Studying literary texts from linguistic aspects, such as ideational function is one of the new research approaches which improve a better and deeper understanding of hidden layers of texts. One of the modern Arabic and Persian literary discussions is the use of myths in modern poetry. Contemporary Arabic and Persian poets have described Hallaj's story in the form of myth. Abd al-Wahhab al-Bayati, a contemporary Arabic poet, and Shafiei Kadkani, a contemporary Persian poet, are among the poets who deal with the story of Hallaj in some of their poems. The method is correlative-analytical and this study tries to analyze the variety of different ideational metafunction processes of Hallaj's story in the poetry of these two poets. The results show that each of these two poets used various material processes to express their opinions. Peripheral elements such as time and space exist in the poems of both poets.
Machine summary:
مطالعه تطبيقي شيوه بازنمايي تراژدي حلاج در شعر شفيعي کدکني و عبدالوهاب بياتي از منظر فرانقش انديشگاني عبدالمجيد جمالي کارشناسي ارشد زبان و ادبيات عربي ، دانشگاه پيام نور، آباده ، ايران محمدرضا ميرزانيا استاديار، گروه زبان و ادبيات عربي ، دانشگاه پيام نور، آباده ، ايران چکيده نظريه ي نقش گرايي هليدي محصول نگاهي اجتماعي به زبان است که به کمک فرانقش هاي سه گانه ي انديشگاني ، بينافردي و متني در زبان اتفاق مي افتد.
هدف از اين پژوهش ، بررسي تطبيقي شيوه بازنمايي تراژدي حلاج در شعر شفيعي کدکني و عبدالوهاب بياتي از منظر زبان شناختي و بر اساس فرانقش انديشگاني زبان است که اين گونه پژوهش ها ميتواند سبب فهم بهتر متون معاصر از طريق رويکردهاي جديد زبان شناسي شود.
پژوهش حاضر ميکوشد تا با تکيه بر سوژه توصيفي- تحليلي و با استفاده از شيوه تحليل محتوا بر اساس مکتب آمريکايي ادبيات تطبيقي و با بررسي فرآيندهاي زباني به کار- رفته ، مشارکين فرآيند و عناصر پيراموني در مقوله وصف حلاج به پرده برداري از لايه هاي زيرين معنايي در اشعار اين دو شاعر بپردازد.
نقطه تلاقي توصيف حلاج در اشعار اين دو شاعر کدام است ؟ فرضيه هاي پژوهش محمدرضا شفيعي کدکني و عبدالوهاب البياتي، هرکدام از فرآيندهاي زباني مادي و کلامي با بسامدهاي گوناگون در توصيف حلاج در اشعار خود استفاده نموده اند.
پيشينه پژوهش در اين موضوع مقالات چندي به رشته تحرير در آمده است که به برخي از آن ها اشاره ميکنيم : مقاله واکاوي سيماي نيشابور در شعر عبدالوهاب بياتي و محمدرضا شفيعيکدکني اثر احمدرضا حيدريان شهري و معصومه نصيري (١٣٩٥ هـ.