Abstract:
این پژوهش، با هدف مدلیابی ارتباط علّی دلبستگی ایمن، اجتنابی و اضطرابی به خدا، با اضطراب وجودی، بهواسطة نقش میانجی خداآگاهی انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی است که از روش تحلیل مسیر، برای تجزیه و تحلیل دادههای بهدستآمده از اجرای همزمان سه مقیاس دلبستگی به خدا، خداآگاهی و اضطراب وجودی، بر روی 300 نفر از طلاب حوزه علمیه قم استفاده گردید. یافتهها حاکی از وجود رابطة معنادار و دوبهدو بین سبکهای دلبستگی ایمن، اجتنابی و اضطرابی به خدا، خداآگاهی و اضطراب وجودی بود. برای سنجش نقش میانجی خداآگاهی، در ارتباط میان سبکهای گوناگون دلبستگی به خدا و اضطراب وجودی، مطابق رویکرد بارون و کنی عمل شد. نتایج پژوهش نشان داد که اثر غیرمستقیم هریک از دلبستگیهای ایمن، اضطرابی و اجتنابی به خدا در اضطراب وجودی، از طریق میانجیگری خداآگاهی معنادار است. بنابراین، تاثیر دلبستگی به خدا در کاهش اضطراب وجودی از طریق میانجیگری فرآیند خداآگاهی، تبیینپذیر است.
The aim of this study was to model the causal relationship of secure, avoidant and anxious styles of attachment to God with existential anxiety through the mediating role of God-awareness. The method used for this descriptive research was correlational, and the path analysis method was used to analyze the data obtained from the simultaneous implementation of three scales of devotion to God, God-awareness and existential anxiety on 300 students of the seminary schools in Qom. The findings indicated a significant and two-way relationship between secure, avoidant and anxious styles of attachment to God, God-awareness and existential anxiety. To assess the mediating role of God-awareness in the relationship between different styles of attachment to God and existential anxiety, Baron and Kenny's approach was used. The results showed that the indirect effect of each of the secure, anxious and avoidant styles of attachments to God on existential anxiety is mediated through God-awareness. Therefore, the effect of attachment to God in reducing existential anxiety can be explained by mediating the process of God-awareness.
Machine summary:
با مرور مباني نظري و آموزههاي اسلامي و پيشينة پژوهشهاي روانشناختي، ميتوان نقش و سازوکار ميانجيگري سازة خداآگاهي را در تحليل علّي مسير دلبستگي به خدا، تا کاهش اضطراب وجودي پيشبيني و مورد بررسي قرار داد؛ زيرا از يکسو، با مفهومسازي دلبستگي به خدا از دلبستگي انساني؛ اساساً دلبستگي کودک ابتدا کاملاً عاطفي شکل گرفته و به طرحوارههاي والديني و کيفيت ارتباط با آنها و ديگر افراد کشيده ميشود.
نتايج جدول 2 نشان ميدهد که وقتي متغير خداآگاهي، بهعنوان متغير پيشبين دوم، به متغير دلبستگي اضطرابي اضافه ميشود، ميزان ضريب رگرسيون متغير دلبستگي اضطرابي کاهش ميبايد (از 41/0 = β در مرحلة اول، به 31/0 = β در مرحلة دوم) و اين بهمعناي نقش ميانجي خداآگاهي، در رابطة بين دلبستگي اضطرابي و اضطراب وجودي است (شکل2).
اين آزمون، نشان داد که نقش ميانجي متغير خداآگاهي، بين دلبستگي اضطرابي و اضطراب وجودي، معنادار است (۰۱/۰P< و 82/3 z=).
نتايج جدول 3 نشان ميدهد که وقتي متغير خداآگاهي، بهعنوان متغير پيشبين دوم به متغير دلبستگي ايمن اضافه ميشود، ضريب رگرسيون متغير دلبستگي ايمن کاهش مييابد (از 28/0 - = β در مرحله اول به 15/0- = β در مرحله دوم) و اين بهمعناي نقش ميانجي خداآگاهي، در رابطة بين دلبستگي ايمن و اضطراب وجودي است (شکل2).
اين بهمعناي نقش ميانجي خداآگاهي، در رابطة بين دلبستگي اجتنابي و اضطراب وجودي است.
آزمون سوبل نيز نشان ميدهد که نقش ميانجي متغير خداآگاهي، بين دلبستگي اجتنابي و اضطراب وجودي، معنادار است (۰۱/۰P< و 10/4 z=).