Abstract:
نوشتار حاضر بر آن است با تأمل بر رابطه وجودی دو امر متضایف و نحوه پیدایش و تکوّن آنها در عالم خارج به ارائه برهانی نو و بی سابقه در راستای اثبات توحید بپردازد. برای این منظور نخست به نقل و نقد دو نظریه انحصاری و مطرح در این باره یعنی نظریه فخر رازی و نظریه خواجه نصیر پرداخته و سپس در سایه عقلانیت موجود در روایات معصومان علیهم السلام به ارائه نظریه سومی میپردازیم که در عین حال متضمن برهانی تازه و بدیع در اثبات توحید نیز خواهد بود؛ بدین نحو که در آغاز مستدل میشود که موجودیت خارجی دو امر متضایف، همواره مستند به دور است؛ اما تحقق دور تنها زمانی مستلزم محال است که نتیجه فاعلیتی از سنخ «صنع الشیء من شیء» باشد؛ اما اگر نتیجه فاعلیتی از سنخ «صنع الشیء لامن شیء» بوده باشد، هیچ گونه استحالهای به همراه نخواهد داشت. بدین ترتیب نتیجه خواهیم گرفت که نفس موجودیت خارجی امور متضایف دلالت بر موجودیت فاعلی است که آن فاعل، صانع لامن شیء است. آنگاه با پنج قیاس استثنایی مبرهن خواهیم کرد که هر آن کس صانع لامن شیء باشد، احدی خواهد بود و دومی ندارد.
The present article intends to present a new and unprecedented argument to prove monotheism by reflecting on the existential relationship between two correlative (motazayef) matters and how they are originated and evolved in the outside world. For this purpose, I first quote and critique two exclusive theories in this regard, namely the theory of Fakhr-e Razi and the theory of Khajeh Nasir, and then, in the light of the rationality of the Infallibles’ narrations, I present a third theory that includes a new and innovative argument in proving monotheism. Thus I first argue that the external existence of two correlative matters always requires a circular reasoning, but the realization of a circular reasoning entails impossibility only if it is the result of a subjectivity of the type "making something from something", but if it is the result of a subjectivity of the type "making something not from a thing", it will not entail any impossibility. Thus I will conclude that the mere external existence of correlative matters implies a subjective existence; an agent who is the creator not from a thing. Then I will show, using four implication eliminations, that whoever is a creator not from a thing, will be the one who has no second.
Machine summary:
براي اين منظور نخســـت بـه نقل و نقد دو نظريه انحصـــاري و مطرح در اين باره يعني نظريه فخر رازي و نظريه خواجه نصــير پرداخته و ســپس در ســايه عقلانيت موجود در روايات معصـومان به ارائه نظريه سـومي ميپردازيم که در عين حال متضمن برهاني تازه و بديع در اثبات توحيد نيز خواهد بود؛ بدين نحو که در آغاز مســتدل ميشــود که موجوديت خارجي دو امر متضــايف ، همواره مســتند به دور اســت ؛ اما تحقق دور تنها زماني مسـتلزم محال اسـت که نتيجه فاعليتي از سنخ «صنع الشيء من شيء» باشد؛ اما اگر نتيجه فاعليتي از سنخ «صنع الشيء لامن شيء» بوده باشد، هيچ گونه استحاله اي به همراه نخواهـد داشـــت .
اما پرسـش اصـلي نوشـتار پيش رو اين اسـت که آيا اين افتقار طرفيني صـرفا در حوزه تصوري متضـايفان (= ازواج) ديده ميشـود يا اينکه در حوزه وجود خارجي آنها نيز قابل ملاحظه اسـت ، به نحوي کـه تحقق (= تکون) مـابـازاي خارجي هر يک نيز متوقف بر تحقق مابازاي خارجي ديگري بوده باشد؟ اساسا رابطه موجود ميان دو امر متضايف در عالم خارج چگونه است ؟ از ديرباز در اين زمينه دو پاســخ وجود داشــته و دارد که ذيلا به نقل و نقد هر دو ميپردازيم و سرانجام ضمن بيان ديدگاه برگزيده ، برهان «تکون الأزواج » را مطرح خواهيم نمود: ديدگاه فخر رازي در خصوص رابطه خارجي متضايفان (پاسخ اول ) فخر رازي در کتاب شــرح الاشــارات و التنبيهات در ذيل فصــل بيســت وچهارم از نمط اول ميگويد که رابطه موجود ميان دو امر خارجي متضايف (= مثلا «الف » و «ب ») بنا بر حصر عقلي ، از چهار حالت بيرون نيست : حالت اول- وجود «الف » افتقار به وجود «ب » دارد.