Abstract:
این مقاله با هدف بررسی چیستی فلسفه دین اسلامی و امکانسنجی تحقّق آن نگاشته شده است. بدین منظور با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانهای تلاش شده است از طریق مشخصکردن تفاوتها و تمایزهای فلسفه دین اسلامی با فلسفه دین فعلی، از منظر موضوع، روش، غایت، و منبع الهام، چهار معنای قابل تصور و تحقّق برای فلسفه دین اسلامی تعریف شود. مطابق با تعریف اول فلسفه دین اسلامی که بر اساس تمایز موضوع است، فلسفه دین اسلامی، فلسفه دینی است که موضوع تفکر فلسفی در آن، دین اسلام است. تعریف دوم بر اساس تمایز روش است و مطابق آن، فلسفه دین اسلامی، فلسفه دینی است که مبتنی بر روش فلسفه اسلامی و متکی بر مبانی آن، به تفکر فلسفی در زمینه دین میپردازد؛ همان طور که مثلاً فلسفه دین تحلیلی و فلسفه دین قارهای این چنیناند. معنای سوم ذکرشده، مبتنی بر فراورده و محصول فعالیت فلسفی است که مطابق آن، فلسفه دین اسلامی، فلسفه دینی است که نتایج تفکر فلسفی درباره دین، موافق و سازگار با آموزههای اسلامی باشد؛ حتی اگر آن فعالیت فلسفی، مبتنی بر مبانی و روش فلسفه اسلامی موجود نباشد. فلسفه دین اسلامی در معنای چهارم، فلسفه دینی است که با الهام از قرآن و روایات، آموزههای اسلامی درباره دین را هماهنگ با روش فلسفی بازسازی میکند و مبتنی بر آن به تفکر فلسفی در زمینه دین میپردازد؛ همچنین در این مقاله کوشش شده است دلایل مخالفان اضافهشدن قید اسلامی به فلسفه دین، نقد و بررسی شود.
The purpose of this article is to examine the nature of the philosophy of Islamic religion, and discover the feasibility of its realization. For this purpose, I have made an attempt to determine the differences and distinctions between the philosophy of Islamic religion and the present philosophy of religion, in terms of subject, method, purpose, and source of inspiration, using a descriptive-analytical method and relying on library resources; and have defined four conceivable and achievable meanings for the philosophy of Islamic religion. According to its first definition - which is based on the distinction of the subject - the philosophy of Islamic religion is a religious philosophy in which the subject of philosophical thought is the religion of Islam. The second definition is based on the distinction of method, according to which the philosophy of Islamic religion is a religious philosophy that deals with philosophical thinking in the field of religion, based on the method of Islamic philosophy and its foundations; similar to the philosophy of analytic religion and the philosophy of continental religion which are the same. The third meaning, mentioned above, is based on the output of philosophical activity, according to which the philosophy of Islamic religion is a religious philosophy such that the results of philosophical thinking on religion are in accordance with Islamic teachings; even if that philosophical activity is not based on the principles and methods of the present Islamic philosophy. The fourth meaning of the philosophy of Islamic religion is a religious philosophy that, inspired by the Qur'an and Islamic hadiths, reconstructs Islamic teachings about religion according to philosophical methods, and deals with philosophical thinking in the field of religion. This article also tries to critique the reasons for the opposition to add the qualification of ‘Islamic’ to the philosophy of religion.
Machine summary:
براي بررسـي اين مدعا لازم اسـت تعريف و موضـوع فلسفه دين دوباره به دقت بررسي شود؛ به بيان ديگر ميبايسـت روشـن گردد که آيا فلسـفه دين صـرفا به مسـائل مشـترک و مباحث عام اديان ميپردازد؟ بـه نظر ميرســد براي دقت بيشــتر و جلوگيري از خلط مقام تحقق علم و مقام تعريف * جالب توجه آنکه حتي برخي داعيان فلسفه دين اسلامي نيز اين ادعا را پذيرفته (˖) و گفته اند: «جايگاه طرح مسائل اختصاصي اديان مانند «تثليت و تجسد خدا» و «رجعت »، دين شناسي تطبيقي (مقايسه اي) يا کلام خاص هر دين است » (رشاد، ۱۳۸۹، ص ۵۶) که بنا بر مطالب اين مقاله ، چنين ادعايي صادق و موجه نيست .
اين فرض را نيز ميتوان تصــور کرد که با تحليل فلســفي دين ، مبتني بر مباني و روش شــناســي فلسفه اسلامي موجود، شايد نتيجه اي حاصل گردد که موافق با نصوص اسلامي نباشد؛ مانند بحث پرمناقشـه معاد جسـماني در فلسـفه اسـلامي که به گفته برخي عالمان و انديشـمندان ، بلکه برخي علماي اهل حکمت و فلسـفه اسـلامي، معاد قرآني غير از معادي اسـت که در سـخنان ملاصدرا و تابعانش مطرح شده است ؛ براي نمونه شيخ محمدتقي آملي چنين مينويسد: «و لعمري ان هذا غير مطابق مع ما نطق عليه الشــرع المقدس » (دررالفوائد، ج ۲، ص ۴۶۰، به نقل از: درآمدي بر چيســتي فلسفه اسلامي: گفت وگو با جمعي از اساتيد حوزه و دانشگاه ، ۱۳۹۱، ص ۴۳).