Abstract:
گسترش افراطیگرایی و خشونت دینی در خاورمیانه، همزیستی مسالمتآمیز میان پیروان مذاهب در بخشهایی از این منطقه را به امر ناممکن تبدیل کرده است. خشونت دینی پدیده بشدت خطرناکی است که علاوه بر تحمیل هزینههای انسانی، هزینههای مالی فراوانی را نیز برجهان تحمیل میکند. خشونت و تروریسم اسلامی محصول قرائتهای سلفی خاصی از دکترینهای کلامی فِرّق خاص اسلامی است که توسط روحانیون رادیکال سنی در گذشته صورتبندی و در دوران معاصر احیا شده است. صورتبندی این قرائتها بهگونهای است که آنها را از اندیشه تهی و به ایدئولوژی تبدیل و زمینه را برای تمامیتخواهی و خشونتورزی فراهم میآورد. به دلیل فقدان یا اندک بودن پژوهش در زمینه رابطه میان تمامیتخواهی و خشونت دینی در جنبشهای سلفی، مقاله حاضر تلاشی است برای پر کردن خلأ موجود در این زمینه. از اینرو، پژوهش حاضر صرفاً بر روی مکانیزم همافزایی تمامیتخواهی و خشونت دینی در این جنبشها متمرکز است. در این نوشتار از چهارچوب نظری ماریو دیانی و کوئن برای تبیین جنبشهای اجتماعی سلفی و همچنین نظریه ریشههای تمامیتخواهی هانا آرنت برای تبیین مکانیزم همافزایی تمامیتخواهی و خشونت دینی استفاده شده است. دادههای پژوهش به روش تحلیل اسنادی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان میدهد که تمامیتخواهی و خشونت دینی با تکیه بر بسیج حمایت تودهای در پشت یک ایدئولوژی که تغییرات اجتماعی رادیکال را تجویز میکند یکدیگر را تقویت و بازتولید میکنند. تمامیتخواهی ایدئولوژیک جنبشهای دینی/ اجتماعی خاورمیانه زمینه را برای «غیریت سازی یا «دشمن سازی» فراهم و بدین ترتیب خشونتورزی را مشروعیت میبخشد و زمینه برای تقویت و بازتولید دو جانبه تمامیتخواهی و خشونت دینی فراهم میشود.
The spread of extremism and religious violence in the Middle East has made peaceful coexistence between followers of religions in parts of the region impossible. Religious violence is a highly dangerous phenomenon that in addition to imposing human costs, also inflicts a lot of financial costs on the world. Islamic violence and terrorism are the product of certain Salafi readings of the theological doctrines of certain Islamic sects, formulated by radical Sunni clerics in the past and revived in the contemporary era. The formulation of these readings is such that it empties them of thought and turns them into ideology and provides the ground for totalitarianism and violence. Due to the lack or scarcity of research on the relationship between totalitarianism and religious violence in the Salafi movements, this article is an attempt to fill the gap in this area. Therefore, the present study focuses solely on the mechanism of the synergy of totalitarianism and religious violence in these movements. This paper uses the theoretical framework of Mario Diani and Cohen to explain Salafi social movements, as well as Hannah Arendt's theory of the roots of totalitarianism to explain the synergistic mechanism of totalitarianism and religious violence. Research data were analyzed by documentary analysis. The findings show that religious totalitarianism and violence reinforce and reproduce each other by relying on the mobilization of mass support behind an ideology that prescribes radical social change. The ideological totalitarianism of religious/social movements in the Middle East provides the basis for "alienation or" hostility "and thus legitimizes violence, and provides the basis for the mutual strengthening and reproduction of totalitarianism and religious violence.
Machine summary:
هم افزايي تماميت خواهي و خشونت ديني در جنبش هاي اجتماعي سلفي سيد صدرالدين موسوي جشني ١* تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٩/٠٧ تاريخ پذيرش : ١٤٠٠/١٢/٢٥ چکيده گسترش افراطيگرايي و خشونت ديني در خاورميانه ، همزيستي مسـالمت آميـز ميـان پيـروان مـذاهب در بخش هايي از اين منطقه را به امر ناممکن تبديل کرده است .
به دليل فقدان يا اندک بودن پژوهش در زمينه رابطه ميـان تماميت خواهي و خشونت ديني در جنبش هاي سلفي، مقاله حاضر تلاشي است براي پر کردن خلأ موجود در اين زمينه .
در اين نوشتار از چهارچوب نظـري مـاريو ديـاني و کـوئن بـراي تبيـين جنبش هاي اجتماعي سلفي و همچنين نظريه ريشه هاي تماميت خواهي هانا آرنت براي تبيين مکـانيزم هم افزايي تماميت خواهي و خشونت ديني استفاده شده است .
براي اين که يک منازعه ي اجتماعي رخ دهد ضروري است که ايـن منازعـه بـه عنـوان حوزه اي مشترک و برخوردار از بازيگراني تعريف شود که يکديگر را به صورت «غير» متفـاوت درک ميکنند اما در همان حال به وسيله ي ارزش هايي که براي هر دو طرف مهم هستند به يکـديگر پيونـد مي خورند؛ استفاده از اعتراض چه خشونت آميز و چه مسالمت آميز ( :٢٠٠٦ ,Della Porta and Diani .
در علوم سياسي اين مفهوم عموما براي اشاره به شکل متمايز مدرن ديکتاتوري مبتني بر نه تنها ترور بلکه بر بسيج حمايت توده اي در پشت يک ايدئولوژي کـه تغييـرات اجتماعي راديکال را تجويز ميکند مورد استفاده قرار گرفته است (١٩٩٨ ,Canovan).