Abstract:
بیعت مردم با امام علی(ع)، یکی از صحنه های کم نظیر تاریخ است که در حیات سیاسی اسلام نقش مهمی داشت. اشتیاق بی سابقه ی مردم برای بیعت با امام علی(ع)، از یک سو و اعلان نصرت و حمایت اصحاب از سوی دیگر، همه چیز را برای یک بیعت فراگیر و پر شور آماده ساخته بود. لکن برخلاف انتظار، امام علی(ع) در نخستین عکس العمل خود، ضمن ایراد جملاتی، از قبول خلافت امتناع ورزید و آن را نپذیرفت. این سخن که در کلام 92 نهج البلاغه گزارش شده است، حرف و حدیث های فراوانی را به دنبال داشت و سوالات دوست و دشمن را نسبت به این موضع امام علی(ع) بر انگیخت. مقاله ی حاضر کوشیده است تا با بررسی سندی و متنی این کلام، اولا درستی انتساب این کلام به امام علی(ع) را به اثبات برساند و ثانیا با ارائه ی تحلیلی شایسته، حکمت این امتناع امام علی(ع) را بیان نماید.
People's allegiance to Imam Ali (AS) is one of the interesting scenes of history which has had a critical role in political life of Islam. People's enthusiasm for allegiance to Imam Ali (AS) and also, supporting of Imam's companions had prepared everything for a public allegiance. But contrary to expectation, Imam Ali (AS) in a speech refused to accept the caliphate. This speech that has been reported in the Speech 92 of Nahj ul Balagha, has created many questions. Hence, this article has tried to prove veracity of relation of this speech with Imam Ali (AS) firstly and to explain wisdom of Imam Ali's refusal of the caliphate secondly.
Machine summary:
از سوي ديگر، با توجه به سخنان امام علي (ع ) در خطبه ي شقشقيه ،١ اين اشکال نيز مطرح شده است که اگر حضور مردم و اعلان نصرت آنان حجت را بر امام علي (ع ) تمام کرد، چرا ايشان در ابتدا، رسالت خويش را بر عهده نگرفت و از قبول خلافت خودداري کرد؟ چرا کسي که خلافت را حق مسلم خود مي شمرد و پيوسته از غصب آن شکوه مي کرد، وقتي شرايط مهيا گرديد، آن را رها کرد و از به دست گيري زمام امور خودداري ورزيد؟ اين شبهات و نظاير آن ، موجب گرديد که اين کلام امام علي (ع )، با چالش جدي مواجه گردد و حتي برخي از صاحب نظران ، در انتساب آن تشکيک کنند.
مصادر بخش اول بعضي از مصادري ١ که بخش نخست کلام ٩٢ نهج البلاغه را گزارش کرده اند، از اين قرار است : ١ـ تاريخ الامم و الملوک ؛ محمد بن جرير طبري (٣١٠ ق) به طريق خود از محمد و طلحه نقل مي کند که وقتي مصريان به مردم مدينه گفتند که ما دو روز به شما مهلت مي دهيم که خليفه ي مسلمانان را معلوم سازيد، مردم مدينه به سوي علي (ع ) رفتند و به او پيشنهاد بيعت دادند؛ اما امام علي (ع ) در خواست آنها را نپذيرفت و فرمود: «دعوني و التمسوا غيري فانا مستقبلون امرا له وجوه و له الوان لا تقوم له القلوب و لا تثبت عليه العقول »٢ (طبري ، ٤٣٤/٤).