Abstract:
کرامات همانند معجزات از علل خفیه غیبی و فراطبیعی برخوردارند که بشر هر اندازه در علوم و فنون پیشرفت کند، نمیتواند به کشف تامه آن علل نایل گردد. این حقیقت گرچه باعث ناشناخته بودن و غیرقابل تعریف بودن کرامت است اما دلیل نمیشود که نتوان برگرفته از شاخصههای ممتاز موجود میان آن و دیگر پدیدههای مشابه، آن را بازشناسی ننمود و به تعریفی دقیقتر، با رویکردی علمی و پژوهشی دست نیافت. تعاریفی که از کرامات اولیا در منابع مختلف وجود دارد، تعاریف دقیقی نیست. دستیازی به نوعی واقعگرایی خاص که کرامات نیز در آن به عنوان یک واقعیت به رسمیت شناخته شود، از ثمرات این بازشناسی و بازتعریف است. برای این کار، ابتدا به اصل واژه کرامت میپردازیم، آنگاه جایگاه کرامات را در میان خرق عادات میسنجیم، نسبت آن را با کشف و شهود بیان میکنیم، سپس تعریفهای ارائه شده از کرامات را بیان کرده، با توجه به شاخصههای یافت شده، این مفهوم را بازتعریف میکنیم.
Machine summary:
کرامت ذاتا امري ناشناخته و غيرقابل تعريف جامع و مانع از حيث منطقي است اما بازشناسي اين مفهوم از طريق تشخيص جايگاه آن در ميان پديده هاي مشابه همچون خرق عادات ، معجزات ، سحر و کشف و شهود، پژوهشگر را به شاخصه هايي اساسي براي ارائه يک تعريف توصيفي مي رساند.
همچنين از آنجا که شيخ احمد جام نامقي استدراج را از جمله معجزات و کرامات مي داند که بي اسباب و آلات رخ مي دهند (جام نامقي ، ١٣٨٦: ١٣٠)، از اين حيث نيز خوارق به دو گونه اند: معجزه و کرامت و استدراج که بدون اسباب و آلات به برخي داده مي شوند، و مخرقه که کاملا وابسته به اسباب و آلات اند (ر.
طبق اين تقسيم ، استدراج گرچه همانند کرامات بدون آلت و سبب تفويض مي شوند اما در واقع «ضد کرامت » يا به قول عطار «کرامات شيطاني » هستند: کـرامـات تـو شـيـطاني نمايد هـمـه نـور تـو ظـلماني نمايد از تمام اين طبقه بندي ها گذشته ، ابن سينا نيز به گونه اي ديگر جايگاه کرامات را در ميان خرق عادات ترسيم کرده است .
کشف و شهود از اين جهت که نوعي ادراک است از طريق حواسي غير از حواس متعارف ، مي تواند جزو ادراکات فراحسي بگنجد؛ چنان که برخي کشف و شهود در عرفان و تجربه هاي ديني در فلسفه دين را به پديده هاي فراروان شناختي همچون تله پاتي و دورجنباني ملحق کرده اند (قدردان قراملکي ، ١٣٨١: ٥٣؛ شجاع ، ١٣٨٧: ١٢٨ و ١٣٦؛ صادقي ، ١٣٧٩: ٢٣٢).