Abstract:
ندانمگویی از عناصر تصویر شعری است که دیدگاه شاعر را نسبت به جهان خلقت بیان میکند که ایلیا ابوماضی و مولانا شاعران لبنانی و ایرانی، درصدد بیان آن برآمدند. لزوم شناخت درونمایه و مفاهیم مشترک و مختلف دو شاعر و تأثیر و تأثر از یکدیگر، ضرورت اصلی پژوهش است. در این مقاله با رهیافتی توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر ادبیات تطبیقی آمریکایی، به برخی وجوه اشتراک و افتراق قصیده «طلاسم» ایلیا ابوماضی وغزل «من این ایوان نه تو را نمیدانم» مولانا، پرداختهمیشود. نتایج نشانگر آن است که آنها، شباهتهایی در مفاهیم داشتهاند و میان آنها هیچ تأثیر و تأثری وجود ندارد و در شعرفلسفی متأثر از شاعران قبل از خود بودند. جهانبینی هر دو مبتنی بر فلسفه است و در پی یافتن حقیقت هستند و توانستند با ایجاد شک انسان را به سوی هستی بکشانند؛ میتوان گفت ایمان مولوی از ابوماضی قویتر است. مفاهیم ایلیا از پیچیدگی بیشتری برخوردار است، زیرا او توجه خاصی به رمزگرایی دارد، اما شعر مولانا به دور از تکلف و عارفانه بیان شده است.
Ignorance is one of the elements of a poetic image that expresses the poet's view the world of creation. Ilya and Maulana, the poets of Linani and Iran, sought to express it. The need to know the theme and their common and different concepts and the impact of each other is the main necessity of research. In this article, with descriptive-analytical approach and relying on comparative literature, some aspects of the sharing and differentiation of the poem "Talasem" by Elijah and Ghazal "I do not know this porch of yours" are discussed. The results show that is no influence between them, and both were influenced by the poets before them in their philosophical poetry. Both worldviews are based on philosophy and seek to find the truth and were able to lead man to existence by creating doubt; it can be said that Rumi's faith is stronger than Abu Mawazi's. Elijah's concepts are more complex because he pays special attention to cryptography, but Rumi's poetry is far from obligatory and mystical.
Machine summary:
هدف نويسنده آن است که با روش توصيفي- تحليلي براساس مکتب ادبيات تطبيقي آمريکايي ولک و رماک، به تحليل اين دو شعر بپردازد و وجوه اختلاف و اشتراک و ابعاد تأثير و تأثر آنها را بيان کند و به سؤالات زير پاسخ دهد که بر اساس نظريه پردازان فوق ، چه مفاهيم مشترک يا متفاوتي ميان ايليا ابوماضي و مولوي وجود دارد؟ آيا آنها در مفاهيمي چون قضا و قدر، خلقت و هستي و اسلوب ، از يکديگر تأثيرپذيري و تأثيرگذاري داشته اند؟ و مفاهيم آگنوستيسيسم نزد آنها چگونه است ؟ به نظر ميرسد که مفاهيم جبر و اختيار، حيرت و يقين در وجود و هستي، تأمل و تساؤل در حقيقت مخلوقات و حيات بعد از مرگ ، از مضامين مشترک دو شاعر است و ميان آنها هيچ تأثير و تأثري وجود ندارد.
با توجه به تحقيق در پيشينيه موضوع و با نگاهي بر رويکرد و يافته هاي اين پژوهش ها درمييابيم ، پژوهش مستقل و کاملي با نگاه تطبيقي بر اساس مکتب آمريکايي ولک و رماک، درباره مفهوم آگنوستيسيسم در قصيده «طلاسم » ابوماضي با غزل «من اين ايوان نه تو را نمي - دانم » مولانا و بيان درون مايه هاي مشترک و متفاوت آنها انجام نشده است و پژوهش هاي انجام شده از زواياي ديگر به اين موضوع پرداخته اند.
"Effects of Reflection on the Works of Ilya Abu Madi", Journal of Tehran Faculty of Literature, vol.