Abstract:
هدف پژوهش حاضر بررسی عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و پیامدهای امنیتی آن برای جمهوری اسلامی ایران است. سوال اصلی پژوهش این است که عوامل موثر در ایجاد و تداوم روند عادیسازی روابط میان رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی حوزهی خلیج فارس چیست و تکامل این روند چه پیامدهایی بر امنیت ملی ایران خواهد داشت؟ فرضیهی پژوهش براساس «نظریههای اتحاد» در پارادایم واقعگرایی این است که «مداخلات بینالمللی»، «رقابت درونمنطقهای» و «تحولات داخلی کشورها» سه عوامل موثر بر آغاز روند عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی بوده است؛ تکامل این وضعیت از «عادیسازی» به «اتحاد استراتژیکی» میتواند زمینهساز ایجاد ناامنی در سطوح سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورمان باشد. یافتههای پژوهش نشان میدهند «ضعفهای ساختاری و قدرت تصنعی کشورهای درگیر در این روند»، «افزایش قدرت منطقهای ایران» و «اتخاذ راهبرد موازنهی خارج از مرزها از سوی آمریکا» از مهمترین عوامل موثر بر ایجاد این روند است که رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای حوزهی خلیج فارس در قالب «دکترین پیرامونی» در تلاش هستند با ایجاد اتحادهای استراتژیک، آسیبپذیری خود را در برابر چالشهای بیانشده کاهش دهند.
The purpose of this study is to investigate the normalization of relations with the Zionist regime and its security consequences for the Islamic Republic of Iran. The main question of the research is what are the effective factors in establishing and continuing the process of normalization of relations between the Zionist regime and the Arab countries of the Persian Gulf, and what consequences will the development of this process have on Iran's national security? The research hypothesis based on "theories of unity" in the paradigm of realism is that "international intervention", "intra-regional competition" and "internal developments" were three factors influencing the beginning of the process of normalization of relations with the Zionist regime; The evolution of this situation from "normalization" to "strategic alliance" can pave the way for creating insecurity at the political, economic and military levels of our country. Findings show that "structural weaknesses and artificial strength of the countries involved in this process", "increasing regional power in Iran" and "adoption of a balancing strategy by the United States" are the most important factors influencing this process that the Zionist regime and some countries The Persian Gulf, in the form of a "peripheral doctrine", seeks to reduce its vulnerability to these challenges by forging strategic alliances
Machine summary:
سوال اصلي پژوهش اين اسـت کـه عوامـل مـوثر در ايجاد و تداوم روند عادي سازي روابط ميان رژيم صهيونيستي با کشورهاي عربي حـوزه ي خليج فارس چيست و تکامل اين روند چه پيامدهايي بر امنيت ملي ايران خواهد داشـت ؟ فرضيه ي پژوهش براساس «نظريه هاي اتحـاد» در پـارادايم واقـع گرايـي ايـن اسـت کـه «مداخلات بين المللي»، «رقابت درون منطقه اي » و «تحولات داخلي کشـورها» سـه عوامـل موثر بر آغاز روند عادي سازي روابط با رژيم صهيونيستي بوده است ؛ تکامل اين وضـعيت از «عادي سازي» به «اتحاد استراتژيکي» مي تواند زمينه ساز ايجاد ناامني در سطوح سياسـي، اقتصادي و نظامي کشورمان باشد.
به طور دقيق تر، پرسش اصلي اين است که مهم ترين عوامل موثر در روند عادي سازي روابط ميان رژيم صهيونيستي با کشورهاي حوزه ي خليج فارس چيست و تکامل اين رونـد چه پيامدهايي بر امنيت ملي ايران خواهد داشت ؟ فرضيه اصلي با اتکاي بر آموزه هاي «نظريه هاي اتحاد» در پارادايم واقع گرايي اين گونه طراحي شده است که «مداخلات بـين المللـي »، «رقابـت درون منطقـه اي » و «تحـولات داخلي کشورها» از جمله ي عوامل موثر بر آغاز روند عادي سازي هستند؛ تکامل اين فرآيند از سطح «عادي سازي روابط » به «شکل گيري اتحادهاي استراتژيک » مي توانـد زمينـه ي ايجاد ناامني براي جمهوري اسلامي ايران را در سطوح مختلف سياسي ، اقتصادي و نظامي در پي داشته باشـد.