Abstract:
اعتقاد به معاد و بازگشت انسان، فطری و همزاد با خلقت بشر بوده است و در طول تاریخ، زندگی و فعالیت انسان را تحت تاثیر خود قرار داده است. ادیان آسمانی نیز این اعتقاد بشر را تایید و تاکید کردهاند. اما در کیفیت و چگونگی انتقال انسانها به آن عالم اختلاف نظرهای شدیدی بین پیروان ادیان و متفکران آنها وجود دارد. فقها، فلاسفه، متکلمان و محدثان شیعی با توجه به نوع نگرش و مبانی فکری خود، معاد را پیش روی ما به تصویر میکشند. علامه مجلسی به عنوان یک مسلمان شیعی محدوث، معاد خود را مبتنی بر آیات قرآنی میداند و با استفاده از آیات، علاوه بر نفس معاد، به اثبات معاد جسمانی نیز میپردازد و این برخلاف نظر برخی از علما است که معاد قرآنی را »مثالی« میدانند. علامه طباطبایی معاد جسمانی را برگرفته از تکامل و صعود بدن در اثر حرکت جوهری و رسیدن به مقام و مرتبه نفس میداند. او نظرهای فلاسفه دیگر مبنی بر عود و نزول نفس و اتحاد با بدن دنیوی را رد میکند. در این مقاله با توجه به برخی آیات قرآن، روایات و کتب مختلف ضمن معناشناسی معاد و بیان اهمیت و ضرورت آن، به بررسی تطبیقی معاد جسمانی از دیدگاه علامه مجلسی و علامه طباطبایی پرداخته شده است.
Machine summary:
علاّمه مجلسی به عنوان یک مسلمان شیعی محدوث، معاد خود را مبتنی بر آیات قرآنی میداند و با استفاده از آیات، علاوه بر نفس معاد، به اثبات معاد جسمانی نیز میپردازد و این برخلاف نظر برخی از علما است که معاد قرآنی را »مثالی« میدانند.
2. دیدگاه علاّمه مجلسی در بارۀ نحوۀ وجود نفس علاّمه مجلسی بعد از نقل روایات متعددي مبنی بر بودن و خلق ارواح پیش از ابدان و اینکه »ارواح لشکرهاي آمادهاند، هر کدام از آنها نزد خدا با هم آشنا شدند در زمین با هم الفت میگیرند و هر کدام نزد خدا با هم بیگانه بودند در زمین از هم جدا شوند«، میفرماید: این روایات معتبر که نزدیک به حد تواتر است دلالت بر تقدّم آفرینش ارواح پیش از ابدان دارد و دلایلی که بر حدوث ارواح به هنگام آفرینش بدنها بیان کردهاند مخدوش است که نباید آن روایات را به سبب این ادله، رد کرد.
ك؛ سـهروردی، ١٣٨٩: صص٤٥٣ـ٤٩٠) و ملاصدرا بیان میکند که روح گاهی به یک بدن مثالی تعلّق میگیـرد کـه بـه وسیله نفس ایجاد شده است (ر.
در آخر ایـن قول مطرح است که بدن به روح ملحق میشود و بدن اخروی منشاء نفس و قـائم بـه آن اسـت کـه علاّمه طباطبائی که استاد حکمت متعالیّه است، نظریه اخیر را اختیار میکند.
این مطلب علاّمه را میتوان بدین گونه تفسیر کرد که درحکمت متعالیّه آنچه به عنوان اصل مسـلّم پذیرفتـه شـده، اصالت وجود است که به تبع آن، ماهیت نیز نمایان میشود.