Abstract:
هدف اصلی این پژوهش ، خوانش واسازانۀ مرگ کولبران اسـت . نشـانه -رخـداد مـرگ کولبر در اینجا دستمایه ای برای تامل در وضـعیتی اسـت کـه در آن پدیـدة کـولبری شـکل گرفته است و کولبر به ابژه ای برای کنترل ، سیاست گذاری و مدیریت تبدیل شده است . این فرایند نام گذاری و ابژه سـازی کـولبرروی، دیگـر سـکۀ سـلب مسـولیت اخلـاقی از سـوژة مرکزنشین در برابر مرگ دیگری مرزنشین است . این پژوهش تلاشی اسـت بـرای خـوانش واسازانۀ این مرگ ؛ یعنی واکاوی ژرف مکانیسم ها و شگردهایی که گفتمـان فرادسـت بـه - کارشان میبرد تا از این دیگری موجودی گفت وگوناپذیر و ترحم ناپذیر بسازد. برای نیل به این مقصود از مضامین راهگشایی مثل تقابل رانۀ مـرگ و رانـۀ زنـدگی، دیالکتیـک اروس ـتاناتوس ، منازعۀ امر معمولی و سیاست ، و سلسله مراتب توزیع امر محسوس بهره خواهیم گرفت . در کنار این مضامین نظری، با استفاده از روش خوانش واسازانه میکوشیم از طریق تحلیل مصاحبه هایی که با ٢٠ نفر از کولبران انجام شده است ، ژرفای زیست روزمرة آن هـا را واکاوی کنیم و وضعیت عینی تولید پدیدة کولبری و نشانه -رخداد مرگ کولبر را قرائـت کنیم . نتایج این تامل گویای آن است که منطق اقتصاد سیاسی حاکم بر استان های مـرزی بـا تبدیل اقشار متوسط و فقیر به انسان های زائد و توده های مازاد بر فضـای شـهری، درعمـل آنان را به سوی فعالیت های قاچاق برون شـهری سـوق مـیدهـد. سـپس در چرخـۀ اعمـال امنیت /تجارت مرزی زمینۀ مرگ کولبر فراهم میشود و دست آخر مرگ او به مثابۀ رخدادی اتفاقی و ذیل مقولۀ هزینۀ امنیت بازنمایی میشود. نشانه -رخداد مرگ کولبر در فـرم فعلـی آن برساختی رسانه ای است که عمده ترین کارکردش پنهان کردن و به فراموشیسپردن تبـدیل انسان های معمولی به موجوداتی شرور و بیخاصیت است
The main purpose of this study was a deconstructive reading of the death of kolbrs. The sign-event of the death of kolbar is a means for pondering upon the situation in which kolbari is an object of control, policy making, and management. The process of naming and objectifying kolbars is the other side of the same coin of disclaiming the moral responsibility from the residents of the inner parts as subjects in contrast to the death of frontiers as Others. The study tried to be a deconstructive reading of this death, i.e., a deep deconstruction of mechanisms and methods that the dominant discourse uses to present the Other as an indisputable and unmerciful being. To achieve this purpose, the study relies on some concepts such as the binary of the drive of death and the drive of life, Eros-Thanatos dialogic, the conflict between regular issues and politics, and the hierarchy of distribution of tangible issue. In addition to these theoretical concepts, it was tried to delve into the everyday lives, and the objective status of the production of the phenomenon of kolbari and sing-event of the death of kolbar through a deconstructive reading and using the analysis of interviews with twenty kolbars. The results showed that the logic of dominant political economy in border provinces pushes the people of middle and poor classes to smuggling activates out of city by making them feel redundant people in urban spaces. Then, the cycle of executing cross-border security and trade results in their death. But their death is presented as being accidental and the cost of providing security. The sign-event of death of kolbar in its current form is a construction of media, the main function of which is hiding and forgetting turning regular people into evil and worthless people.
Machine summary:
در کنار اين مضامين نظري، با استفاده از روش خوانش واسازانه ميکوشيم از طريق تحليل مصاحبه هايي که با ٢٠ نفر از کولبران انجام شده است ، ژرفاي زيست روزمرة آن هـا را واکاوي کنيم و وضعيت عيني توليد پديدة کولبري و نشانه -رخداد مرگ کولبر را قرائـت کنيم .
دگرديسي معناي واقعيـت مـرگ صـرفا بـه ايـن خلاصه نميشود که صف تشييع جنازه از زندگي شهري ناپديـد شـده اسـت ؛ بلکـه متضـمن عميق ترين سطوح شخصيت زدايي از مرگ در دنيايکنوني است ؛ ازاين رو نشانه - رخداد مرگ کولبر را نيز بايد در همين بافتار فهميد.
در اين سياق ، پژوهش حاضر درصدد فهم و تحليل اين مسـئله اسـت کـه چگونـه مـرگ کولبر از واقعيتي عيني به نشانه - رخدادي سياسي تبديل ميشود؟ کولبر کـه خـود محصـول اقتصاد سياسي حاکم بر مناطق مرزي است ، ابتدا به هيئت واقعيتي طبيعي درميآيد و به امري آشنا و بديهي تبديل ميشود؛ سپس مرگ او به مثابـه دسـتمايۀ مناقشـات سياسـي بـه شـکلي تروماتيک بازنمايي ميشود.
امين ، کولبر ٤٠ ساله اي که متأهل است و در مرزهاي شمال غربي استان کرمانشاه کولبري ميکند، اين گونه روايت ميکند: «الآن من اگه اينجا بميرم تنها شايد خانواده ام باشه که برام گريه کنن ؛ چون اکثر خـانواده - هاي اينجا کارشون اينه و عزيزانشون هر هفته ميان کولبري ميکنن و همه آمادة شنيدن خبـر مرگ بچه هاشون يا مردهاشون هستن .
مسئله اين است که مکانيسمي که کولبر را بـه ابژه اي فاقد صلاحيت براي مديريت آرخه تبديل کرده استت ، مرگ او را نيز به گونه اي درون - ماندگار فاقد صلاحيت ديدارپذيرشدن و شنيده شدن بازنمايي ميکند.