Abstract:
در این نوشتار، مفهوم پیدایش (Genesis) در نوشتههای ارسطو هم به لحاظ لغوی و اصطلاحی و هم به لحاظ فهم ارسطویی آن تبیین و بررسی شده و اهمیت تمایز آن با فهم وحیانی و ادیان ابراهیمی مورد توجه قرار گرفته است. با تبیین این مفهوم، اهمیت اصطلاحات و مفاهیمی همچون به وجود آمدن و پدید آمدن نیز بیشتر آشکار میشود و این پرسش مطرح میگردد که مطابق با فهم ارسطویی و یونانی، مفهوم به وجود آمدن که در زبانهای مختلف نقش مهمی ایفا میکند، چه معنایی میتواند داشته باشد و آیا این مفهوم به تفکر ادیان وحیانی و بحث خلقت نزدیکتر نیست؟ لذا در این مقاله، اصطلاح پیدایش را در سه کتاب مهم ارسطو یعنی فیزیک، متافیزیک و رساله کون و فساد پی گرفته و تحلیل و بررسی کردهایم تا تبیین بهتری نسبت به تمایز این مفهوم با فهم دینی عرفی مفاهیمی همچون به وجود آمدن و خلق شدن داشته باشیم. با دقت در نوشتههای ارسطو در این باب درمییابیم که هرچند ارسطو با تصور هیولای اولی به مفهوم خلقت از عدم ادیان وحیانی نزدیک شده است، اما این اختلاف فکری در باب مفهوم پیدایش میان تفکر ارسطویی و فلسفی با تفکر دینی همچنان برقرار است.
In this article, the concept of genesis in Aristotle’s writings has been investigated both from the literal and from the terminological point of view, and the importance of its distinction from the revelational understanding and the Abrahamic religions has been minded. With explaining this concept, the importance of terms and concepts such as ‘creation’ and ‘generation’ gets evident, and the question arises as follows: ‘What can be the meaning of the concept of genesis, with its important role in various languages, according to Aristotelian and Greek understanding? Is this concept not closer to the notion in the revelational religions and creation?’ Therefore, in this article, we have studied and analyzed the term ‘genesis’ in three books written by Aristotle entitled physics, metaphysics, and On Generation and Corruption in order to have a better explanation of the distinction between this concept and the conventional religious understanding of concepts such as genesis and creation. With paying attention to Aristotle’s writings in this regard, we will find out that although Aristotle has approached the concept of ‘creation from naught’ in revelational religion with his idea of primal matter, this intellectual difference between Aristotelian and philosophical thought and religious thought is going on.
Machine summary:
با تبیین این مفهوم، اهمیت اصطلاحات و مفاهیمی همچون به وجود آمدن و پدید آمدن نیز بیشتر آشکار میشود و این پرسش مطرح میگردد که مطابق با فهم ارسطویی و یونانی، مفهوم به وجود آمدن که در زبانهای مختلف نقش مهمی ایفا میکند، چه معنایی میتواند داشته باشد و آیا این مفهوم به تفکر ادیان وحیانی و بحث خلقت نزدیکتر نیست؟ لذا در این مقاله، اصطلاح پیدایش را در سه کتاب مهم ارسطو یعنی فیزیک، متافیزیک و رساله کون و فساد پی گرفته و تحلیل و بررسی کردهایم تا تبیین بهتری نسبت به تمایز این مفهوم با فهم دینی عرفی مفاهیمی همچون به وجود آمدن و خلق شدن داشته باشیم.
خلاصه سخن اینکه مفهوم پیدایش و پدید آمدن موجودات در تفکر عرفی دینی و فلسفی یونانی از این جهت که موجودات از عدم و نیستی پدید نیامدهاند و همواره ماده و شیئی ازلی در آغاز جهان وجود داشته است، کاملاً با یکدیگر سازگارند.
اگر وجود ماده اولی در فلسفه ارسطو نباشد، تبیین کون و فساد با مشکلات تبیینی مواجه خواهد شد؛ زیرا با توجه به مباحث ارسطو، هر تغییر و شدن یا پیدایشی حتی تغییر جوهری باید موضوعی داشته باشد؛ یعنی چیزی باشد که موضوع و زیرنهاد تغییر باشد؛ زیرا همانطور که گفتیم هر پیدایشی به این معناست که چیزی، چیزی میشود.