Abstract:
داستان عامیّانۀ امیرارسلان مانند یک صحنۀ نمایش، روحیّات مردم دورۀ قاجار را با همۀ ناملایمات و اوضاع نامساعد آن به تصویر درمیآورد و نمایانگر ذهنیّت و وضع مردم آن عصر است. به همین دلیل، داستانهای عامّه را میتوان آینۀ تمامنمای دوران تألیفشان دانست. با بررسی ساختار دستوری این آثار میتوان به سبک دوره یا نویسنده نیز دست یافت. بررسی ساخت و بسامد طبقۀ دستوری قید، نیز، میتواند به شناخت بخش زبانی سبک شخص و سبک دورۀ او منجر شود. هدف این مقالۀ توصیفی- تحلیلی، بررسی انواع قید و گروههای قیدی در داستان امیرارسلان نامدار و نشانههای آن در سبک شخصی راوی است؛ به طوریکه پس از بررسی مبانی و پیشینه، بسامد فراوانی هر گروه به کمک نمودار به تفکیک مشخّص شده، آنگاه با مقایسه به تحلیل دادهها پرداخته است. فرض بر محدود بودن کاربست قید است امّا یافتهها نشان میدهد که بسامد بهکارگیری انواع قید مشترک و خاص و گروههای قیدی در این اثر قابل توجّه و زیاد است، میتوان این ویژگی را وابسته به گفتگو محور بودن متن و تعدّد فراوان قهرمانان، کثرت حوادث و گفتار گذاریهای نمایشی و متقابل در امیرارسلان دانست که با نقّالی و نمایش نقّالیگونه راوی داستان شکل گرفته است. مهمترین نکته این است که بهکارگیری گونههای مختلف قید در این اثر، موجب فضاسازیهای دقیق و توصیفات برجسته شده است. تعدّد بالای قیدهای حالت و کیفیّت، به منظور شرح احوال قهرمانان داستان و همچنین بسامد زیاد قیود مشترک به منظور بیان توصیفات روشن، موجب اطناب متن میگردد و اطناب، مشخصّۀ سبک عصر نویسنده است.
The folk tale of Amir Arsalan, like a stage, depicts all the spirits of the people of the Qajar period with all its misfortunes and unfavorable conditions, and shows the mentality, thoughts and situation of the people of that era. For this reason, folk tales can be considered the mirror of the whole period of their writing. By examining the grammatical structure of these works, the style of the period or the author can also be obtained. Examining the structure and frequency of the grammatical class of adverbs can also lead to understanding the linguistic part of a person's style and the style of his period. The purpose of this descriptive-analytical article is to study the types of constraints and groups of constraints in the story of the famous Amir Arsalan and its signs in the personal style of the narrator. It is assumed that the use of adverbs is limited, but the findings show that the frequency of using common and specific adverbs and adverb groups in this work is significant and high. The multiplicity of events and speeches, dramatic and reciprocal arrangements in Amir Arsalan, which was formed by the narrator and the narrator-like performance of the narrator. The most important point is that the use of different types of constraints in this work has resulted in accurate spatializations and prominent descriptions.
Machine summary:
البته پژوهش هايي مرتبط با موضوع اين مقاله وجود دارد که به آن ها اشاره ميشود: اکبرزاده و باقري خليلي (١٣٩٩) در پژوهش خود با عنوان «تحليل کارکردهاي قيد در اشعار دقيقي و فردوسي توسي»، قيود زمان و تشبيه و حالت را به عنوان عناصر متون حماسي، در گشتاسپ نامۀ دقيقي و قسمت پادشاهي گشتاسپ در شاهنامه با هم مقايسه کرده و به اين نتيجه رسيده اند که فردوسي بيش از دقيقي در برجسته سازي ارزش هاي ادبي گروه قيدي اهتمام ورزيده است .
قيدهاي داستان امير ارسلان نامدار بر اساس مفهوم و ساختمان قيد مکان از مجموع ٥٥٨ قيـد، قيـد مکـان بـا ٩٢ مورد بـالاترين ميزان را ـبه خود اختصـــاص داده است که اغلب اين قيود، مشترک با گروه حرف اضافه دار هستند: / / - امروز بيا و بايست (نقيب الممالک ، ١٣٤٠: ١٠٩).
وي در کتاب «شاهنامه و دستور» آورده است که : غالبا اين کلمه را جزو قيود زمان دانسته اند (اصفهاني، ١٣٠٨: ٨٦؛ کاشف ، ١٣٢٩: ١٩٨؛ قريب و ديگران ، ١٣٣٩: ٦٦؛ قريب ، ١٣٢٩: ١٥٦؛ خيام پور، ١٣٤٤: ٨٥) و تصورکرده اند مرکب از نا + گاه است يعني بيگاه (برهان قاطع : ذيل ناگاج ) مقابل بگاه ؛ ليکن مرحوم معين ، در حاشيه برهان قاطع ، ترکيب ناگاه را از «ن » نفي + آگاه دانسته و به اصل اوستايي و پهلوي آن اشاره کرده است که چون اين نظر مرجح و با مفهوم کلمه سازگارتر است ، ما هم از او پيرويکرديم ؛ بنابراين واژة «ناگهان » را جز قيدهاي وصف يا حالت يا کيفيت به شمار ميآوريم (شفيعي، ١٣٧٧: ٣١٨).