Abstract:
شاعران و نویسندگان ادب پارسی از دیرباز، طلیعه آثار منظوم و منثور خود را به نام و یاد خداوند آراستهاند. این سنّت که در اساس، ریشه در عواطف دینی و خداشناسانه مولّفان دارد، گویی با محدودیّتهایی نیز مواجه بوده است. یکی از این محدودیّتها، رعایت اسلوب آغاز کلام است که از عهود پیشین همواره با ستایش خداوند همراه بوده و دیباچهنویسان طی سالیان بسیار بر نهج پیشینیان خود قدم برداشتهاند. اما محدودیّت اصلی، در ویژگیهای منحصربهفرد موضوع اصلی کلام، یعنی ذات الهی نهفته است. در توصیف خداوند بسیار میتوان گفت اما هر ابزاری را برای این توصیف نمیتوان به کار بست. تحمیدیّهنویسی، محتوایی فراخ اما امکان گزینشها و چینشهای زبانی محدودی دارد. این مقاله تلاش خواهد کرد تا ضمن اشارهای مختصر به مبانی اعتقادی حمد الهی، برخی از شاخصههای زبانی تحمیدیهنویسی را معرفی کند. با این هدف، تحمیدیه هشت اثر از آثار دوران موسوم به نثر فنی، در دو سطح بلاغی و دستور زبانی مورد بررسی قرار گرفته، مشترکات میان متون، ضمن تحلیل و ریشهیابی، به عنوان نتایج تحقیق ارائه خواهد گردید. بر اساس نتایج بهدست آمده، زبان تحمیدیّهها کیفیّتی متصلّب دارد که به هر عنصر بلاغی، امکان نقشآفرینی نمیدهد و عناصر بلاغی مُجاز همچون سجع، جناس، موازنه و تقابل نیز استعداد کافی برای شکستن سختی این زبان ندارند. همین خصیصه مستحکم، در جایگزینی دستوری واژهها نیز قابل مشاهده است چنانکه گویی در تحمیدیّههای منثور، ساختمان جملات ثابت است و نویسندگان تنها واژههای متغیّری را در جایگاههای از پیشتعیینشده، مینشانند.
The poets and writers of Persian literature have decorated the beginning of their poems and prose works with the name and memory of God since long ago. This tradition, which is basically rooted in the religious and theological emotions of the authors, seems to have faced some limitations. One of these limitations is the observance of the style of the beginning of the speech which has always been associated with the praise of God since the previous covenants and the authors of prefaces have followed the footsteps of their predecessors over the years. But the main limitation lies in the unique characteristics of the main subject of the word, that is, the divine essence. A lot can be said in describing God, but not every tool can be used for this description. Praise of God writing has a wide content, but it has the possibility of limited options and language arrangements. This article will try to introduce some of the linguistic features of praise of God writing while briefly mentioning the belief bases of it. With this aim, the praise of God of eight works from the period known as technical prose have been examined at two levels of rhetoric and grammar, and the commonalities between the texts, while analyzing and etymology, will be presented as the results of the research. Based on the obtained results, the language of praises of God has a solid quality that does not allow to any rhetorical element the possibility of role-playing, and permitted rhetorical elements such as Saj'e, Jenas, Movazene, and Taghabol don't have enough ability to break the difficulty of this language. This strong feature can also be seen in the grammatical replacement of words, as if in prose introductions, the structure of sentences is fixed and the authors only put variable words in predetermined positions.
Machine summary:
به منظور کسـب شـناختي مقدماتي از بايسـته هاي اين زبان ويژه و رسـمي ، ديباچه هشـت اثر از آثار موسـوم به دوران نثر فني (مقامات حميدي ، مرصـادالعباد، مرزبان نامه ، طوطي نامه ، سـندبادنامه ، راحۀالصـدور و آيۀالسـرور، بختيارنامه و التوسـل الي الترسـل ) مورد مطـالعـه قرار گرفـت .
اسـتفاده از تشـبيه براي خداوند، مغاير با اعتقادات خداباورانه است ، به قول سنايي (١٣٨٨: ٣٤٩): هر آنکه در صــفتش ، شــبه و مثل انديشــد بود دل ســـيهش نقش گير کفر و ضـــلال علاوه بر اين جنبۀ اعتقادي، تشـبيه در شـکل گيري زباني تحميديه ها، به صـورت عملي نيز ممکن نيســت و در نهايت با رويکرد ســلبي ميتواند مورد اســتفاده قرار گيرد؛ چنان که نظامي (١٣٩١: ٣) در ديباچه «خسرو و شيرين » آورده است : تــعــالــي الله ، يــکــي بي مثــل و مانــنــد که خواننــــدش خــــداونــــدان ، خــــداوند اين قاعده ، علاوه بر تشـبيه ، شـامل حال ديگر زير مجموعه هاي علم بيان نيز هسـت .
از همين جهـت اســـت کـه تحميـديـه قـاضـــي حميـداـلدين در ديبـاچـه مقـامـات حميـدي مؤثرتر از تحميديه شـيخ نجم الدين رازي در ديباچه مرصـادالعباد اسـت ؛ چراکه قاضـي در يازده جمله ، يازده جفت واژه مسـجع (بياراسـت -بپيراسـت ، ارواح -اشـباح ، اصـل -وصـل ، وجود-سـجود، زندگي-بندگي ، ضـنت -منت ، اطباق -احداق ، نهاد-داد، راه -گناه ، نمود-بزدود، اصــحاب - احباب ) آورده اســت (بلخي، ١٣٧٥: ٢٠) اما شــيخ در نه جمله ، فقط دو جفت واژه مســجع (بديع -صنيع ، فطرت -حکمت ) دارد (نجم رازي، ١٣٨٠: ١٣٣).