Abstract:
تأثیر ارادۀ نهاد قدرت بر شدت و ضعف گفتمان کثرتگرایی دینی در اندیشههای صوفیه مسألهای است که این مقاله میکوشد میزان و چگونگی آن را در سیر تاریخی تصوف ایرانی تا پایان قرن هفتم (با تاکید بر عصر مغول) نشان دهد. بررسیها نشان داد که ثبات و سلطۀ گفتمان انحصارگرایی دینی در مناسبات فرهنگی جامعۀ ایرانی تا قرن هفتم، برآیند پیوند متشرعه با نهادهای قدرت بوده و خلع ید متشرعه از قدرت سیاسی موجب بهحاشیهرفتن گفتمان فقه و رشد جریان تصوف، و در نتیجه اعتلای گفتمان کثرتگرایی دینی در آراء صوفیان شده است. نمونۀ تاریخی صحت این مدعا حکومت (غیر دینی و سپس دینی) مغولان در ایران است که تا زمانی که مسلمان نگشته و متشرعان را در مناسبات قدرت سهیم نکرده بودند، کثرتگرایی دینی در متون صوفیه گفتمان غالب بوده است؛ اما با مسلمانشدن مغولان پیوند مجدد متشرعه با قدرت مانع بسط گفتمان کثرتگرایی دینی در آثار صوفیه میشود.
The influence of the political power factor on the strength and weakness of religious pluralism discourse in the thoughts of Muslim Sufis is a topic that this article examines its quantity and quality in the historical course of Sufism until the end of the seventh century (with an emphasis on the Mongol era). The studies showed that the stability and hegemony of religious exclusivism in Iranian society until the 7th century was the result of the link between the religious Legislators and political power; The removal of religious jurists (Al-fuqahaʾ) from political power has caused the weakness of jurisprudence-oriented discourses and the growth of Sufism, and as a result, the strengthening of the religious pluralism discourse in Sufi opinions. An example of the validity of this claim is the (non-religious and then religious) rule of the Mongols in Iran, which is examined in this research.
Machine summary:
گويي ايده هاي کثرت گرايانه مانند صلح کل و گفت وگوي اديان بـراي صـوفيه ارزش ها و آرمان هاي بالقوه اي بوده اند که تحقق عيني آنها به ويژه در شـرايط اجتمـاعي و سياسي چهار قرن نخست تاريخ اسلام امري ناممکن مينموده است ؛ اما از قرن پنجم بـه بعد ـ و به ويژه در عصر مغول ـ تغييـر و تحـولاتي در سـاختارهاي سياسـي و اجتمـاعي جامعۀ ايراني پديد آمد که موجب شد اين ارزش هـا بـه صـورت واقعيـت هـاي اجتمـاعي عينيت يابد و اين عينيت يافتگي بر اشتياق و صراحت صوفيه در تبيين چنين ارزش هايي افزود و زمينۀ خلق مضامين کثرت گرايانه را در آثار صوفيان فراهم ساخت .
گفتمان کثرت گرايي ديني و رابطه آن با نهاد قدرت اصطلاح «کثرت گرايي ديني» از لحاظ پديدارشناسي بيانگر اين واقعيت اسـت کـه تـاريخ اديان نمايانگر تعدد و تنوع سنت هاي ديني و کثرت متفرعات هر يک از آنهاسـت ؛ ايـن اصطلاح از نظر فلسفي بيانگر نظريه اي است که حقانيت ، نجات و رستگاري را منحصر در يک دين نمي داند و همۀ اديان را بهره مند از حقيقت ، و تشکيل دهنـدٔە برداشـت هـاي متغيـر، درک ها و دريافت ها و واکنش هاي گوناگون از يک حقيقـت غـايي و مرمـوز الـوهي مـي دانـد (الياده ، ٣٠١).