Abstract:
نقش برسازندهی روایتهای تاریخی در صورتبندی هویت مسلمانان، مورخان را به طرحاندازی ایدئولوژیک از رویدادهای تاریخ اسلام واداشته است. جنبش زنگیان یکی از این رویدادها است که نهتنها موضوع روایتپردازی ایدئولوژیک مورخان مسلمان قرار گرفت، بلکه بهمنزله عنصری نابهنجار از فضای گفتمانی جهان اسلام طرد شد. نگارنده با عنایت به آسیبی که این طرد کنندگی روایی در فهم ما از ماهیت تاریخنگاری اسلامی دارد، درصدد بازاندیشی روایت طبری از جنبش زنگیان برآمد و به طرح این پرسش پرداخت که مؤلفهها و چشماندازهای کلامی طبری چه نقشی در صورتبندی روایت او از نبرد صاحبالزنج و الموفقبالله عباسی داشت؟ روایتشناسی و بازشناسی نظم گفتمانی قرن سوم راهبرد مقاله جهت پاسخ بدین پرسش است. کاربست روش مزبور ما را بدیننتیجه رهنمون میکند که تضعیف خلافت عباسی، تسلط ترکان بر مناسبات قدرت، کشمکشهای مذهبی و اجتماعی و شکلگیری حکومتهای گریز از مرکز مهمترین مؤلفههای نظم گفتمانی قرن سوم بود که طبری را ملزم کرد تا با استناد به زاویهدیدی سنتگرایانه، خلافت عباسی را محور وحدت و بازگشت به گذشته طلایی اسلام معرفی نماید. بدینترتیب چشمانداز سنتگرایانه طبری و کاربست تکنیکهایی همچون راوی مدخلهگر، حذف دستاوردهای زنگیان، برجستهسازی دستاوردهای موفق، توصیف مستقیم و ارزشداورانه شخصیت صاحبالزنج وشخصیتپردازی غیرمستقیم و مثبت از الموفق، زمینه تلقی جنبش زنگیان بهمنزله رویدادی نابهنجار در فضای گفتمانی جهان اسلام را فراهم کرد.
The constructive role of historical narratives in shaping the identity of Muslims has urged historians to the ideological emplotment of the events of Islamic history. The Zangian movement is one of those events that not only became the subject of ideological narration by Muslim historians, but also was discarded as an abnormal part from the discoursal order of the Islamic world. Considering the damage that this narrative rejection has in our understanding of the nature of Islamic historiography and by using narratology and recognizing the discoursal order of the third century, the author tried to rethink Tabari's account of the Zangian movement and investigated the role Tabari's theological perspectives played in shaping his narrative of the battle of Sahib al-Zanj and Al-Muwaffaq Billah Abbasi. The application of this method led us to the conclusion that the weakness of the Abbasid caliphate, Turkish domination of power relations, religious and social conflicts, and the formation of independent governments were the most important components of the discoursal order that forced Tabari to introduce the Abbasid caliph as the foundation of Muslim unity and the return to its golden past. Thus, Tabari's traditionalist perspective and the application of techniques such as intervening narrator, elimination of Zangian's achievements, highlighting Al-Muwaffaq Billah's achievements, direct and value-judgmental description of Sahib al-Zanj's personality, and indirect and positive characterization of Al-Muwaffaq provided the ground for the consideration of Zangian movement as an abnormal event in the discoursal order of the Islamic world.
Machine summary:
نگارنده با عنايت به آسيبي که اين طردکنندگي روايي در فهم ما از ماهيت تاريخ نگاري اسلامي دارد، درصدد بازانديشي روايت طبري از جنبش زنگيان برآمد و به طرح اين پرسش پرداخت که مؤلفه ها و چشم اندازهاي کلامي طبري چه نقشي در صورتبندي روايت او از نبرد صاحب الزنج و الموفق بالله عباسي داشت ؟ روايت شناسي و بازشناسي نظم گفتماني قرن سوم راهبرد مقاله جهت پاسخ بدين پرسش است .
بدين ترتيب چشم انداز سنت گرايانه طبري و کاربست تکنيک هايي همچون راوي مدخله گر، حذف دستاوردهاي زنگيان، برجسته سازي دستاوردهاي موفق ، توصيف مستقيم و ارزشداورانه شخصيت صاحب الزنج وشخصيت پردازي غيرمستقيم و مثبت از الموفق ، زمينه تلقي جنبش زنگيان به منزله رويدادي نابهنجار در فضاي گفتماني جهان اسلام را فراهم کرد.
The life- world مطالعات تاريخي جنگ / سال ١٤٠١/ دوره ٦ شماره ١ با عنايت به اين ملاحظات بازانديشي ٥ روايت طبري از جنبش زنگيان در دستور کار مقاله حاضر قرار گرفت و نگارنده درصدد پاسخ بدين پرسش برآمد که مؤلفه هاي سياسي اجتماعي و فرهنگي حاکم بر نظم گفتماني قرن سوم و چشم انداز کلامي طبري چه تأثيري در صورتبندي روايت او از نبرد صاحب الزنج و موفق بالله عباسي داشت ؟ پاسخ بدين پرسش کليدي مستلزم آن است که پرتوي بر مؤلفه هاي سياسي اجتماعي و فرهنگي قرن سوم هجري انداخته و با پرده برگرفتن از نقشي که بافتار تاريخي ٦ قرن سوم در تعين چشم انداز معرفتي طبري ايفا کرد، ادعاي او مبني بر آنکه حضور فعالي در گزينش رويدادها و طرحاندازي ٧ روايت هاي تاريخي ندارد را به صورت مستدل رد نماييم .