Abstract:
در دهههای گذشته، برخی دولتها توانستند با بهرهمندی از حکمرانیِ خوب، زمینه کارایی و اثربخشی سیاستهایِ پایداریِ آموزش و پرورش را فراهم آورند و آموزشِ باکیفیت، همگانی، رایگان و عادلانه را محقق سازند. در ایران، با وجودِ اسناد بالادستی پرشمار، شواهدی چون تعمیقِ روزافزونِ چالشهایی چون دانشآموزانِ بازمانده از تحصیل، نابرابری و شکافِ آموزشی و کیفیتِ پایینِ زیرساختهایِ آموزشی، نشانگر اینست که آموزش و پرورش ایران از دستیابی به اهداف پایداری بازمانده است. هدف نوشتار حاضر اینست که با بهرهگیری از روشهای تحلیلی، مقایسهای و پیمایشی مبتنی بر آراء و نظرات خبرگان و متخصصان تعلیم و تربیت، ابعاد و لایههایِ شایستگیهایِ نظامِ حکمرانیِ آموزش و پرورشِ ایران را از چشمانداز نظریِ ظرفیت سیاستگذاری، آسیبشناسی کند. سؤال پژوهش این است که صلاحیتهای سطوح گوناگون نظام حکمرانی آموزش و پرورش ایران به چه میزان با شاخصهایِ نُهگانه الگوی ظرفیت سیاستگذاری همسویی دارد؟ بر اساس یافتههای پژوهش و دیدگاهها و نظرات متخصصان، شایستگیها و مهارتهایِ تحلیلی، عملیاتی و سیاسی در سطوح و منابعِ فردی، سازمانی و سیستمیِ نظامِ سیاستگذاریِ آموزش و پرورشِ ایران در مقایسه با مؤلفههای الگوی نظریِ ظرفیت سیاستگذاری با ناهمسوییها، ضعفها و چالشهایی روبروست. این کاستیها، از موانع اصلی کارایی و اثربخشی سیاستهایِ پایداری آموزش و پرورش ایران و نیل به اهدافِ مرتبطِ پیشبینیشده در اسنادِ سیاستیِ بالادستی بوده است. پیشنهاد میشود برای دوره پساکرونای آموزش و پرورش ایران، ظرفیتسازیِ در چارچوبِ حکمرانیِ شبکهای، دادهمحور، چندسطحی، منصفانه، پاسخگو و مشارکتی در دستورکار سیاستی کشور قرار گیرد.
In recent decades, some governments have been able to provide the basis for the efficiency and effectiveness of sustainable education policies and to provide quality, universal, free, and equitable education by the benefits of good governance. In Iran, despite the large number of documents, evidence such as the deepening of challenges such as dropouts, inequality and educational gap and the poor quality of educational infrastructure, shows that the Iranian education system has failed to achieve sustainable goals. The purpose of this article is to examine the dimensions and layers of competencies of the Iranian education system from the theoretical perspective of policy capacity through using analytical, comparative and survey methods based on the opinions of education experts. The research question is to what extent the competencies of different levels of the Iranian education governance system are consistent with the indicators of the policy capacity model? Based on the research findings, analytical, operational and political competencies and skills at the individual, organizational and systemic levels and resources of the Iranian education policy-making system have a significant difference with the components of the theoretical model of policy-making capacity. These conflicts have been one of the main obstacles to the efficiency and effectiveness of Iran's education sustainability policies and the achievement of the relevant goals set out in the policy documents. Therefore, for the post-Crohn's period of Iranian education, it is essential that policy-making and data-based governance capacity be multilevel, fair, accountable, and participatory on the policy agenda.
Machine summary:
براساس يافته هاي پژوهش ها در وضعيت موجود انتصاب مديران عالي کشــور به الگوي شــايســتگيهاي حرفه اي مورد نياز و طي کردن کارراهه هاي شغلي توجه اندکي شده است ؛ به نحوي که در انتصاب آنان ، روابط فردي و خانوادگي، وابســتگيهاي حزبي، نقش آفريني در ســتادهاي انتخاباتي و گردآوري آرا، توصــيه ها، موقعيت اجتماعي و سياست بازي بر معيارهاي شايسته سالارانه برتري دارد (سيدي, داناييفرد, گنجعلي, & خائف الهي, ١٣٩٨) در سطح سازماني نظام حکمراني آموزش و پرورش ايران سازوکار مؤثري براي رصد و پايش اطلاعات و برطرف کردن ضعف ها از طريق اصلاح سياستي وجود ندارد.
اين در حالي است که بر اساس يافته هاي پژوهشــي، تقويت مهارت هاي ارتباطي مديران آموزش و پرورش کشــور ميتواند در غنيسازي ارتباطات کلامي و غيرکلامي با والدين دانش آموزان و نيز کمک به معلمان در کيفيت بخشي مديريت کلاس درس بسيار تأثيرگذار باشد (فضلي, مهني, فيضي, & عبدالهي, ١٤٠٠) همچنين ، بايســـته اســـت تا مهارت هاي ارتباطي به عنوان مؤلفه اي مهم در ارائه الگوي شايستگيهاي مديران آموزش و پرورش مورد توجه قرار گيرد (شباني, خورشيدي, عباسي, & فتحي واجارگاه , ١٣٩٧) همچنين ، يافته هاي پژوهشي حاکياست مديران ارشد کشور به شايستگيهاي کارآفريني راهبردي از جمله مديريت راهبردي، نوآوري، شناسايي و ارزيابي فرصت ها، شبکه سازي، مديريت مالي، مديريت دانش ، تيم ســـازي، رهبري راهبردي کارآفرينانه و ريســـک پذيري نياز دارند تا بتوانند وظايف خود را در ســـطح عالي با قابل قبولي انجام دهند (مبيني دهکردي, احمدي, & دلاور, ١٣٩٧) در سطح سازماني، ضعف شايستگيهاي سياسي به دليل تعاملات اندک مسئولين وزارت آموزش و پرورش با ذينفعان و متخ صصان و خبرگان تعليم و تربيت کشـــور اســـت .