Abstract:
درحالحاضر، در سطح بینالملل، بیشترین حجم تجارت، مربوط به فروش نفت و فرآوردهای نفتی یا گازی است. فروش نفت خام و فرآورده، اغلب بهصورت قراردادهای بلندمدت و یا فروش تکمحمولهای میباشد. باتوجهبه نوسانات قیمتی و حجم بالای فروش این نوع محصولات بهمنظور کنترل ریسک قیمتی طرفین معامله، ثمن معامله بهصورت فرمولی و مرتبط با شاخصهای بینالمللی تعیین میشود. فروش چندمرحلهای و ثمن شناور در بیع، با مشکل کالیبهکالی و غرریبودن مواجه است. این مقاله با روش تحلیلی – تطبیقی به تبیین فقهی حقوقی این معاملات میپردازد. درصورتیکه این نوع معاملات را بیع بدانیم، مشکل کالیبهکالی وجود خواهد داشت و ازدیدگاه برخی غرری نیز خواهد بود. ولی درصورتیکه آن را تعهد به بیع در زمان تحویل یا سررسید بدانیم و یا از عقد صلح در تصحیح این معاملات استفاده نماییم، مشکل کالیبهکالی و غرریبودن معامله مرتفع خواهد شد.
At present, at the international level, the largest volume of trade is related to the sale of crude oil and petroleum or gas products. Sales of crude oil and its products are often in the form of long-term contracts or single-unit cargos. Due to price fluctuations and high sales volume of this type of products, the price of the transaction is determined in a formulaic manner and related to the international indices in order to control the price risk of the parties to the transaction. Multi-stage sales and floating prices in sale result in the problems of buying-selling with the goods and damaging.In this article, legal and jurisprudenial aspects of such transactions are described through analytical – comparative method. If we consider this type of transaction as sale (bai), there would be the problem of buy-sell with the goods and based on some experts’ opinions, it will cause to damages. But if we interpret such a deal as a commitment to sale (bai) at the time of delivery, maturity, or even using the peace contract, there won’t be the problems of buy-sell with the goods (Kali to Kali ) and damage (Gharar) anymore.
Machine summary:
جدول قيمت گذاري نفت خام صادراتي ايران (ارقام مثالي هستند) (به تصویر صفحه رجوع شود) بررسي فهي و حقوقي همان طورکه در ادبيات موضوع اشاره شد، قراردادهاي بـين المللـي فـروش نفـت تقريبـا رويـه يکساني دارند و مورد توافق عرف بين الملل است و عرضه و تقاضاي نفت خام براسـاس سـازوکار بيان شده شکل ميگيرد.
با فرض اول که اين قراداد مطابق با بيع و آثار آن باشد، در ايـن نـوع معـاملات هرچنـد ميـزان بشکه تحويلي مشخص است ، ولي قيمت مبيع در زمان انعقاد قرارداد مشخص نميباشد و در زمـان تحويل براساس شاخص نفت معيار مشخص ميشود.
علاوه براين ، بند ٢ ماده ٢٣٣ قانون مدني به تأسي از نظرات فقهاي متأخر، معامله اي کـه ثمن آن مجهول باشد و موجب جهالت به عوضين شود را باطل ميدانند، ولي سؤال در ايـن اسـت که آيا فرمول بيان شده در قراردادهاي فروش نفت ، رافع غرر و جهل نسبت بـه ميـزان ثمـن معاملـه ميباشد يا خير؟ بيع ازجمله عقود مغابنه اي است و مسامحه در آن پذيرفته نيسـت .
تصحيح قرارداد ازطريق تعهد به بيع همان طورکه از ادبيات حقوقي درمورد ماهيت تعهدي يا تمليکـيبـودن قراردادهـا و بـالاخص قرارداد فروش مشخص شد يک اجماع کلي درمـورد اينکـه ماهيـت قراردادهـاي فـروش نفـت را بتوان ذيل عقد بيعي که در حقوق و فقه ما رايج است تعريف نمـود، وجـود نـدارد؛ ثانيـا براسـاس دلايل ارائه شده چنين بيعي به لحاظ فقهي باطل خواهد بود؛ ليکن تعهد بـه انجـام عمـل حقـوقي در آينده مفهوم مشترکي است که مورد توافق تمامي نظام هاي حقـوقي مـيباشـد.