Abstract:
در تحلیل وضعیت نساجی سنتی ایران در عصر قاجار و به صورت خاص در دوره ناصری (1313/ 1896ـ 1264/1848)، معمولا این بازه تاریخی به دلایل متعدد ازجمله تقارن با انقلاب صنعتی، واردات بیرویه منسوجات اروپایی به کشور و عدم حمایت از صنایع داخلی به دوران افول تعبیر میشود. درصورتی که ژرفنگری بر اساس منابع تاریخی دستاول همچون سفرنامهها، میتواند در تعیین حدود واقعی این مسئله موثر باشد. بنابراین این مقاله با هدف بررسی کیفیت نساجی سنتی ایران در عصر ناصری برآن است به این پرسش پاسخ دهد که چگونه
میتوان با مطالعه اسناد تاریخی ازجمله سفرنامهها، فراز و فرود نساجی ایران را در دوره ناصرالدینشاه قاجار تبیین کرد؟ نتیجه این پژوهش به شیوه تحلیلی ـ تاریخی و با استناد به منابع کتابخانهای نشان داد، هرچند نساجی سنتی ایران در دوره ناصری از صورت پیشین خود فاصله میگیرد و رهپویه افول میپیماید، اما این افول و تنزل؛ در قیاس با اوج نساجی ایران در سده پیش و مقارن با عصر صفوی ارزیابی میشود؛ درحالیکه در دوره ناصری تولید پارچههای ابریشمی، شالهای پشمی، پارچههای نخی و کتانهای قلمکار همچنان رونق داشت، بهطوری که علاوهبر تامین نیاز داخلی، صادرات خارجی نیز بخشی از نیاز بازار جهانی را تامین میکرد.
The traditional Iranian textile industry during the Qajar period, particularly in the Naseri period (1896/1896/1848/1313), is often interpreted as a period of decline. The reasons include the industrial revolution, the import of European textiles, and the lack of support for domestic industries by the government. An in-depth analysis based on the primary historical sources including travelogues would be useful for this topic Based on the analytical-historical method, this study argues that although the traditional textile of Iran in the Naseri era relatively declined, compared to the previous period, during the Naseri period, the production of silk fabrics, woolen shawls, cotton fabrics, and linen continued to flourish, so, in addition to domestic needs, foreign exports provided a part of the needs of the world market.
Machine summary:
برعکس چنين اموري مجموعه اي از مناسک ، عادت ها، آداب داني ها، اصول ، تحصيلات ، رفتار و نظاير آن هستند کـه مبتنـي بـر فرهنـگ اسـت وپژوهشگر مي تواند آنها را از ساختارهاي کلان تر فرهنـگ و حواشـي خردتـر آن جـدا کند» (هايدماينر، ١٣٩٣: ٣٨٦) بنابراين پژوهش حاضر به شيؤە تحليلـي ـ تـاريخي و بـا استناد به منابع کتابخانه اي ، در زيرمجموعۀ انواع کيفي جاي مي گيرد و در پي پاسـخ بـه اين پرسش است که چگونه مي توان با نظر به اسناد تاريخي ازجمله سفرنامه هـاي عهـد ناصرالدين شاه قاجار، به تحليل سير فراز و فرود نساجي سـنتي ايـران در بـازه تـاريخي پنجاه سالۀ حکومت وي اقدام کرد؟ براين اساس چگـونگي عرضـۀ مـشهورترين انـواع منسوجات عهد ناصري يعني ، پارچه هاي ابريـشمي ، شـال و منـسوجات قلمکـار مـورد بررسي قرار مي گيرد و نتيجه عرضه مي شود.
در تأييـد اين جريان ، پيش تر مقالاتي نوشته شده است که با معيار قرار دادن اسناد دسـت اول بـر اعتلاي گونه هاي خاصي از منسوجات به ويژه شال بافي ، در اين دوره گواهي داده اند که از ميان آنهـا مـي تـوان بـه «شـالبافي کرمـان در دورٔە قاجـار» از علـي بيگـدلي و رضـا صحت منش در فصلنامۀ پژوهش هاي تـاريخي (١٣٩٤) و «شـال بـافي در جامعـۀ ايـران ، بررسي تحولات تجارت شال در عصر قاجار» از علي شعباني و مرتضي دهقـان نـژاد در دو فصلنامۀ تاريخ نامه ايران بعد از اسلام (١٣٩٥) اشاره کرد.