Abstract:
برخی محققان اروپایی بر این باورند که مفاهیمی همچون ملت و ناسیونالیسم مفاهیمی جدید هستند و از قرن هجدهم به بعد شکل گرفته اند. راویان این دیدگاه استدلال می کنند که این مفاهیم تا پیش از اراده روشنفکران و حکومت ها برای بازسازی و برکشیدن آنها از دل تاریخ و استفاده سیاسی از آنها اساسا وجود نداشته اند. در مورد ایران نیز برای نمونه ضیا ابراهیمی بحثی را به عنوان ناسیونالیسم بی جا ساز در کتاب خود با عنوان پیدایش ناسیونالیسم ایرانی مطرح می نماید. از نظر او روشنفکرانی ایرانی تلاش کردند تا ایران را در یک فرآیند ایدئولوژیک، بی مکان و بی جا تصور کنند و آن را با اروپا و نه اعراب پیوند دهند و این فرآیند آمیخته به نژاد پرستی و نگرش های نازیستی و عرب ستیزی ایرانیان بوده است. این مقاله نشان می دهد که مفاهیمی همچون تخیل اجتماعی و روایتگری موجب قوام هویت ملی و به تبع آن دولت-ملت ایران بوده اند. تخیل در معنایی که توضیح خواهیم داد نزد ایرانیان هماره دارای جایگاهی ویژه بوده است و نقش محوری در شکل دهی به هویت ایرانیان داشته است و در مواجهه ایرانیان با جهان مدرن در آستانه مشروطه نوعی درک مدرن از ملت را شکل داده است. ابراهیمی ضمن خطاهای روشی درک درستی از تاریخ ایران نیز ندارد و بررسی ایران ذیل دیدگاه های اروپایی نیز اشتباه دیگر ابراهیمی است.
Some European researchers believe that concepts such as nation and nationalism are new concepts and have been formed since the 18th century. Narrators of this point of view argue that these concepts did not exist before the will of intellectuals and governments to reconstruct and remove them from the heart of history and use them politically. In the case of Iran, for example, Zia Ebrahimi puts forward a debate on misplaced nationalism in his book "Emergence of Iranian Nationalism".In his opinion, Iranian intellectuals tried to imagine Iran in an ideological process, out of place and out of place, and connect it with Europe and not Arabs. This process was mixed with racism and Nazi and anti-Arab attitudes of Iranians. This article shows that concepts such as social imagination and storytelling have contributed to the consistency of the national identity and consequently the nation-state of Iran. Imagination in the meaning that we will explain has always had a special place among Iranians and has played a central role in shaping the identity of Iranians and has formed a kind of modern understanding of the nation in the face of Iranians with the contemporary world on the threshold of the constitution. In addition to methodological errors, Ebrahimi does not have a correct understanding of Iran's history, and examining Iran from a European perspective is another mistake of Ebrahimi.
Machine summary:
مسـئله بنیـادینی کـه هنـوز در میـان پژوهشگران اروپایی نیز مطرح است ، این است که آیا ملت ها واقعاً یک امر ابـداعی ، متـأخر، و جعلی هستند، یا اینکه از گذشته وجود داشته اند؟ آیا میتوان وجود ملت ها را بـه طورکلی منکـر شد و آن ها را ساختۀ دست دولت ها دانست و با این پیش فرض بر متأخر بودن و نـه ازلـی بـودن آن ها تأکید کرد؟ صرف نظر از این مباحث ، ملت ها در جهان امروز چه جایگاهی دارنـد و چـرا باوجود همۀ تلاش های نظریه پردازان پست مدرن ، چپ ، و جهان وطـن گـرا، در زمـین واقعیـت ، هنوز هم ملت ـدولت ها مهم ترین بازیگر جهان سیاست به شـمار میآینـد؟ و درایـن میـان ، چـه تفاوتی میان سرشت و سرنوشت شکل گیری ملت و هویـت ملـی در اروپـا و کشـورهای دارای تمدن های کهن و باستانی ، همچون ایران ، وجود دارد؟ درواقع ، باید گفت آنچه در طـول تـاریخ ایران رخ داده است با سرنوشت اروپایی که ملـت و دولـت در آن بـه درسـتی توسـط دولـت هـا ساخته شده اسـت ،تفـاوت دارد.
درمقابل ، در اینجا برای توصیف آنچه بر ایران رفـت تـا از دل واقعیتـی کهـن ، هویت ملی مدرنی را برای خود برسازد، معتقد به برجسته سازی عنصری مهـم در سیاسـت هسـتیم و آن ، اهمیت عنصر تخیل در سیاست و جایگاه روایت و هویـت جمعـی اسـت ؛ بـه این معنا، میتـوان نشان داد که نه تنها آنچه ایرانیان برساخته اند، جعل نیست ، بلکه هویت ملی ایرانی برمبنـای عناصـری از تخیل سازمان یافته است که بر عناصری از واقعیت ایران سوار شده اند و به این ترتیب ، بـر ایـن نکتـه نیز پای میفشاریم که ابراهیمی حتی درک درستی از بحث اندرسون در کتـاب معـروفش نیـز نداشـته است .