Abstract:
احساسات و عواطف، ازجمله سرمایههای وجودی آدمی است که وی را از سایر موجودات ممتاز کرده و نیروی محرک وی برای انجام رفتارهای اختیاری قلمداد میشوند. ازآنجاکه اختیار انسان در ایجاد، تقویت و تضعیف احساسات نقش مستقیم دارد، یک نظام جامع اخلاقی، نمیتواند نسبت به ارزیابی اخلاقی آنها بیتفاوت بوده، نسبت به آنها خوب و بد اخلاقی را مطرح نکند. سوال مهمی که در این زمینه مطرح است اینکه انسان باید چه احساسی نسبت به خود، خدا، انسانهای دیگر و طبیعت پیرامونی داشته باشد و از چه احساساتی باید پرهیز کند؟ سوال مهمتر اینکه آیا میان ارزشهای اخلاقی ناظر به این احساسات، ارتباطی وجود دارد یا خیر؟ پاسخ به سوال اخیر، مسئله اصلی این تحقیق است. هنگامی در فضای آموزههای اسلامی با ارزشهای اخلاقی ناظر به مواجهه احساسی در ارتباطات مختلف انسان مواجه میشویم، همه آنها را با یکدیگر و با محوریت مبنای هماهنگکننده؛ یعنی «خداخواهی» منسجم و هماهنگ مییابیم. در این تحقیق، با روش تحلیلی ـ توصیفی سعی شده بهصورت تفصیلی تبیینی صحیح از انسجام درونی ارزشهای اخلاقی ناظر به مواجهه احساسی ارائه گردد.
Emotions and feelings are among the existential assets of man. They distinguish man from other beings and motivate him to perform voluntary behaviors. Since human’s free will plays a direct role in creating, strengthening or weakening the emotions, a comprehensive moral system cannot be indifferent to their moral evaluation and must surely discuss their moral goodness or badness. The important question in this regard is: how should man feel about himself, God, other human beings and the surrounding nature, and what feelings should he avoid? The more important question is whether or not there is a connection between the moral values governing these feelings. Answering the last question is the main subject of this research. In the area of Islamic teachings, when we encounter the moral values related to emotional confrontation in different human relations, we see that all of them are consistent and harmonious with each other and with the center of the coordinating basis, i.e., seeking God. Using the descriptive-analytical method, this research attempts to provide a detailed explanation of the internal coherence of the moral values related to emotional confrontation.
Machine summary:
سؤال اين است که انسان بايد نسبت به خود، خدا، سایر انسانهاي ديگر و طبيعت پيراموني، چه احساسي داشته باشد و از چه احساساتي پرهيز کند؟ آيا ميان ارزشهاي اخلاقي ناظر به اين احساسات، ارتباطي وجود دارد يا خير؟ هنگامي که در فضاي آموزههاي اسلامي با ارزشهاي اخلاقي، ناظر به احساسات فاعل اخلاقي در ارتباطات مختلف وي برخورد ميکنيم، مانند فضيلت بودن تقويت حس پرستش و تقديس در ارتباط با خدا، ارزشمند بودن احساس کرامت نفس و خودارزشمندي در ارتباط با خود، بايسته بودن احساس شفقت و دلنرمي، در ارتباط با مؤمنان در جامعه و احساس صلابت و سختي در مقابل کفار و نيکو بودن ابتهاج و سرور از زيبايي طبيعت، بهعنوان آيهاي از آيات الهي در ارتباط با محيطزيست، نوعي انسجام دروني ميان آنها مشاهده ميکنيم که به موجب آن، تمامي آن ارزشها از پيوستگي برخوردار بوده و نگرش جزيرهاي و منفک از هم، به آنها را اجازه نخواهد داد و تبيين صحيح از همين مطلب، مسئله اصلي این تحقيق است.
ارتباط و پيوستگي ميان ارزشهاي اخلاقي در مرحله عمل؛ براي نمونه، اينکه انسان در عمل به صفت حسنه رضايت به رضاي الهي مزين گردد، چه تأثيراتي در حالات رواني او، در روابط فردي و اجتماعي دارد، يا اينکه فاعل اخلاقي درصورتيکه دچار صفت رذيله عُجب گشت، چه تأثيراتي در حالات رواني او در ارتباط با خدا و ارتباط با مردم دارد؟ نظام اخلاقي اسلام، بهگونهاي طراحي شده که ميتوان چنين ارتباطي را هم ميان ارزشهاي اخلاقي در ساحتهاي گوناگون تبيين کرد، اما اين بحث، به علوم ديگري مانند علوم تربيتي و روانشناسي اخلاق مربوط ميشود و مجال ديگري ميطلبد.