Abstract:
دستور شناختی اولین نظریۀ زبانشناسی است که بهطور اختصاصی به مسألۀ دستور پرداختهاست و ساختار زبان را محصول شناخت و تعاملات اجتماعی توصیف میکند. در دستور شناختی، اعتقاد بنیادین بر این است که دستور معنادار است و تنها در ارتباط با نقش ارتباطی خود میتواند توصیف شود، بنابراین این دستور بخشی از سنت نقشگراییبهحساب میآید. جای خالی تألیف یک اثر برای معرفی کامل این نظریه به زبان فارسی و از همه مهمتر تحلیل ساخت-های فارسی درقالب این چارچوب بهمنظور درک هرچه بهتر این نظریه احساس میشد، تا اینکه کتاب دستور شناختی: مبانی نظری و کاربست آن در زبان فارسی در زمستان سال 1398 بهوسیلۀ انتشارات «سمت» و به قلم خانم دکتر سحر بهرامی خورشید منتشر شد. در این مختصر به معرفی و نقد این اثر پرداختهایم.
Cognitive Grammar is the first linguistic theory which deals specifically with grammar and describes the structure of language as a product of cognition and social interactions. In Cognitive Grammar, the fundamental idea is that grammar is meaningful and could only be described in relation to its communicative role; therefore, this grammar is a part of functionalism tradition. The gap of writing a work in order to introduce this theory in Persian thoroughly and the most important of all, the analysis of Persian constructions according to this framework in order to understand this theory better was felt, until the book Cognitive Grammar: Theoretical Foundations and Application in Persian was published in the winter of 2019 by Sahar Bahrami Khorshid (PhD) and Samt Press . In this paper, we have introduced and criticized this work.
Machine summary:
بنابراين ، جاي خالي تأليف يک اثر براي معرفي کامل اين نظريه به زبـان فارسـي و از همـه مهـم تـر تحليـل ساخت هاي فارسي در قالب اين چارچوب به منظور درک هر چه بهتر اين نظريه احساس ميشـد، تـا ايـن کـه کتاب دستور شناختي: مباني نظري و کاربست آن در زبان فارسي در زمستان سال ١٣٩٨ بـه وسـيلۀ انتشـارات «سمت » و به قلم خانم دکتر سحر بهرامي خورشيد منتشر شد.
او شناخت را بـه مثابـۀ «دانـش ذهنـي» و يـا «فرآيند يا عملي ذهني» معرفي ميکند و اظهار ميدارد؛ اگر «شناخت » را صرفا به عنوان دانش ذهني در نظر بگيريم ، رويکردهاي نقش گرايي و صورت گرايي نيز با توجه به قائل شدن به جايگاه ذهني زبـان ، رويکردهـاي «شناختي» به حساب ميآيند، اما تفاوت رويکرد زبان شناسي شناختي به زبان در اين است که از اين منظـر نـه تنها زبان پديده اي ذهني، بلکه همانند ديگر فعاليت هاي روزمره ، حاصل فرآيندهاي شناختي است .
در اين فصل ، همچنين عنوان ميشود که چهار فرآيند شناختي در واژگان رخ ميدهد: ١- تداعي: هر يـک از قطب هاي معنايي يا واجي قطب مقابل را تداعي ميکند، ٢- خودکارشدگي: واحد واجي يا معنـايي بـه طـور خودکار تداعيکنندة واحد مقابل است ، ٣- طرح واره سازي: شباهت هاي موجود در تجربيات مختلـف اسـتخراج ميشوند تا به سطح بالاتري از انتزاع برسند و ٤- مقوله بندي: عناصري که در يک يا چند مشخصه مشترکند، در يک مقوله قرار ميگيرند.