Abstract:
در قرن حاضر به دنبال پیدایش بحران محیط زیست، کسانی در غرب انگشت اتهام را به سوی متون مقدس یهودی–مسیحی و نیز تعالیم ادیان ابراهیمی نشانه رفتهاند. آنان میگویند این متون و تعالیم مندرج در آنها زمینهساز این دیدگاه در انسان غربی شده که او خود را مالک بی چون و چرای طبیعت میداند و به خود اجازه میدهد که هر گونه و به هر اندازه که بخواهد از طبیعت استفاده کند. بسیاری از مواردی که آنان درباره متون مقدس یهودی–مسیحی مطرح کردهاند، می-تواند درباره قرآن و متون اسلامی نیز مطرح شود. این نوشتار در پی آن است که پس از بیان اشکالات وارد شده و پاسخهایی که در غرب به آنها داده شده، این مسأله را درباره قرآن و روایات اسلامی بررسی کند. فرضیه نوشتار حاضر این است که عمده اشکالات وارد شده درباره متون یهودی–مسیحی وارد نیست و درباره متون اسلامی نیز این شبهات نه تنها هرگز وارد نیست، بلکه در این متون تکالیف اخلاقی متعددی درباره محیط زیست آمده که میتواند بحران را برطرف کند.
In the current century, following the emergence of the environmental crisis, some people in the West have pointed accusation finger to the Judaism and Christianity scriptures as well as the teachings of the Abrahamic religions. They believe that such scriptures and teachings contained in them have paved the way for this view in Western man to reckon himself as undisputed master of nature and to permit him using from nature in any way and to any extent. Many of instances propounded here on the Jewish - Christian Scriptures can also be put forward in Qur'an and Islamic texts. This article firstly seeks to consider the related problems and also solutions that the West have presented in this regard and then to examine the issue in relation to the Quran and Islamic traditions. The hypothesis of the present writing is that the most problems associated with Jewish - Christian's scriptures are not justifiable and not only there is no room for such doubts in Islamic texts, but there have mentioned various moral obligations in relation to the environment in these scriptures which can resolve the related crisis.
Machine summary:
اين نوشتار در پي آن است که به اين پرسش پاسخ دهد: آيا انديشه هاي مطرح شده در متون مقدس يهودي – مسيحي عامل بحران زيست محيطي است ؟ آيا چنانکه عده اي ادعا کرده اند، نگرش اين متون به انسان و طبيعت باعث نابودي طبيعت شده ، يا برعکس ، چنانکه عده اي ديگر مدعي هستند، اين متون انسان را اخلاقا مسئول نگهداري طبيعت کرده است ؟ با توجه به امور فوق ، از قرآن و روايات اسلامي چه موضعي ميتوان برداشت کرد؟ ١ پيتر سينگر، «اخلاق محيط زيست »، فصلنامه نقد و نظر، شماره ۴۵-۴۶ (۱۳۸۶): ۱۴۲-۱۴۳.
پرسش اساسي اين است که آيا واقعا ادياني که طبيعت را مانند اديان ابتدايي داراي جان نميدانند عامل تخريب محيط زيست اند؟ وايت پس از بيان اينکه همه انديشه هاي عصر جديد، حتي مارکسيسم ، متأثر از انديشه مسيحي است ، داستان خلقت را مطرح ميکند و ميگويد براساس کتاب تورات ، خدا طي مراحلي جهان طبيعت را آفريد و سپس مرد را آفريد و حوا را براي مرد آفريد.
لب سخن او اين است که اگر سنت يهودي - مسيحي عامل بحران محيط زيست است ، چرا همين بحران و همين سوءاستفاده از طبيعت در ديگر نقاط دنيا، که فرهنگ و دين ديگري دارند، ديده ميشود؟ اما او از طرف وايت اينگونه پاسخ ميدهد که رشد علم و فناوري نخستين بار در غرب بوده و ديگر نقاط جهان اقتباس کرده اند.
اما به هرحال انسان موظف است که از برتري و قوت و قدرت خود در حفظ محيط زيست و طبيعت و نگهداري حيوانات و رعايت حقوق آنها استفاده کند.