Abstract:
پژوهش حاضر بر آن است تا با طرح جهان ادبی به مثابۀ جهان ممکن، ضمن قول به خودبسندگی اثر ادبی، بدیلی در برابر آن دسته از نظریاتی به دست دهد که اثر ادبی را بازتاب وضع امور در جهان واقع تلقی میکنند. به همین سبب، پس از طرح بحثی در باب خودبسندگی اثر ادبی که بهواسطۀ نیروهای درونسو شکل میگیرد، موضوع بافتگرایی را از موضع کلانِ فرهنگی، پدیدارشناختی و زبانشناختی میکاود. این پژوهش، به لحاظ روشی، تلفیقی از رویکردهای پدیدارشناختی و زبانشناختی را در بررسی بافت ادبی به کار میبندد تا اصول موضوعۀ جهان ممکن ادبی را در پرتو موضوعاتی مانند صورتهای سمبلیک، تمامیّت، ناهمسانی معناشناختی، ناممکنِ محتمل، منطق درونی اثر و خوانش نشانهشناختی تبیین کند. در این بررسی مشخص میشود که در معناشناسی جهان ممکن ادبی، نظریۀ هماهنگی صدق در قیاس با نظریۀ تطابق صدق کارایی بیشتری دارد و جهان ادبی، ضمن تعلیق کارکرد ارجاعی متن، شکلگیری معنا را نه از طریق ارجاع به وضعیت امور در جهان خارج که از طریق انتظام درونی اثر ممکن میسازد.
Introducing the literary world as a possible world, while emphasizing its self-sufficiency, the present study aims to provide an alternative to those theories that consider the literary work as a reflection of the state of the affairs in the real world. Accordingly, having discussied the self-sufficiency of a literary work configured through its internal forces, the research explores the subject of contextualism from a macro-cultural, phenomenological, and linguistic point of view. This research methodologically uses a combination of phenomenological and linguistic approaches in the study of literary context to apply the principles of the possible literary world in the light of topics such as symbolic forms, wholeness, semantic heterogeneity, probable impossibility, internal logic of the work and semiotic reading. In this study, it is found that in the semantics of the possible literary world, the theory of coherence of truth is more effective than the theory of conformity of truth, and the literary world, while suspending the referential function of the text, is better understood based on its internal ordering.
Machine summary:
اين پژوهش به لحاظ روشي، تلفيقي از رويکردهاي پديدارشناختي و زبان شناختي را در بررسي بافت ادبي به کار ميبندد تا اصول موضوعۀ جهان ممکن ادبي را در پرتو موضوعاتي مانند صورت هاي سمبليک ، تماميت ، ناهمساني معناشناختي، ناممکن محتمل ، منطق دروني اثر و خوانش نشانه شناختي تبيين کند.
براي نمونه پژوهش هايي کــه امثال سرکــاراتي (١٣٥٧ و ١٣٧٨)، بهـار (١٣٧٧) و آيدنــلو (١٣٨٨) براي تبيين جايگـاه تاريخي برخي شخصيت هاي اسطوره اي و حماسي انجام 2 داده اند، با اتکا به اين ديدگاه صورت گرفته است ؛ گو اينکه بدان تصريح نشده باشد.
بحث را با اين پرسش شروع ميکنيم : آيا حضور موجوداتي مانند ديو و پري و اسب شاخ دار در اثر ادبي به لحاظ عقلي پذيرفتني و موجه است يا بايد تفسيري تمثيلي ٢٨ از آن به دست داد؟ کوشش براي عقلاني جلوه دادن پديدارهايي که در جهان ممکن ديگر معناي ويژة خود را دارد، التزام نويسنده را به معناي محاکات در وجه نخست آن نشان مي دهد؛ درحالي که در رماني مانند صد سال تنهايي، مارکز چنين تعهدي را براي خود قائل نيست ؛ چراکه جهاني که او در آن زيست تجربي يا فکري خود را گذرانده ، مستلزم امتزاج جادويي امر رئال و اسطوره اي است (يوسا، ١٣٨٤: ٣٦٠).
براساس آنچه گفتيم ، اگر برخلاف تئوري محاکات که فرض را بر اين ميگذارد که ادبيات مستلزم بازتاباندن وضع امور ــ اعم از پديدارها، اشيا، کنش هاي انساني و طبيعت ــ است ، موقعيت انسان در زيست بوم خاصي که به واسطۀ آن جهان را تجربه ميکند، موجب ميشود سوژه به واسطۀ کيفيت التفاتي آگاهي ، حتي وقتي به بازنمايي پديداري واحد روي ميآورد، موضوع مد نظر الزاما به صورت يکساني محاکات نشود ( :٢٠١٩ ,Zahavi ٣١-١٦).