Abstract:
نقد و بررسی آثار ادبی و رابطهی آن با محیط اجتماعی و روحیات شاعر، با عنوانهای «نقد اجتماعی» و «نقد روانشناسی» بحثی نو در مباحث نقد ادبی معاصر به شمار میرود. هر چند مبانی و معیارهای این روشهای نقدی در قرون اخیر به شکلی منسجم سامان یافته است، اما کند و کاش در نقد ادبی قدیم عربی، به خوبی نشان میدهد که این مباحث، از گذشتههای بسیار دور، بدون ذکر اصطلاحات امروزی، پیوسته در میان ادبشناسان مطرح بوده است. این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی، دیدگاههای برخی از منتقدان برجستهی عصر عباسی (ابن سلام، جاحظ، ابنقُتَیبه، ابن طَباطَبا، الآمدی و قاضی الجرجانی) در این زمینه را بازخوانی و تحلیل نموده و کوشیده است به این پرسش پاسخ گوید که منتقدان عصر عباسی، تا چه حدی توجهشان به موضوع اثر محیط جغرافیایی، اجتماعی و حالتهای روحی شاعر در سرایش شعر معطوف بوده است؟ نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که این منتقدان، با وجود اختلاف نظرهای بسیاری که در برخی از موضوعات نقدی همواره داشتهاند، اما همه آنها شعر را پدیدهای زبانی و به شدت متأثر از عناصر فرازبانی تلقی نمودهاند و همگی در جایجای مباحث نقدی خود از تأثیرات ژرف محیط جغرافیایی، اجتماعی و حالتهای روحی شاعر به منزله عناصری تأثیرگذار در سرایش شعر به تفصیل سخن گفتهاند.
Criticism of literary works and their relationship with the social environment and poet's spirit, under the titles of "social criticism" and "psychological criticism", is considered a new debate in contemporary literary criticism. Although the foundations and criteria of these critical methods have been organized coherently in recent centuries, the search in the old Arabic literary criticism clearly shows that these topics, from the very distant past, without mentioning the modern terms, It has been constantly discussed among literary scholars. This research, with a descriptive-analytical method, has reread and analyzed the views of some prominent critics of the Abbasid era (Ibn Salam, Jahiz, Ibn Qutaybah, Ibn Tabataba, Al-Amadi, and Qazi Al-Jarjani) in this field. Also, this research has tried to answer the question that to what extent did the critics of the Abbasid era pay attention to the effect of the geographical and social environment and the mental states of the poet in composing poetry? The results obtained from this research show that these critics, despite the many differences of opinion they have always had on some critical issues, but all of them have considered poetry as a linguistic phenomenon and strongly influenced by meta-linguistic elements. And all of them have spoken in detail about the profound effects of the geographical and social environment and the mental states of the poet as influential elements in the composition of poetry
Machine summary:
اين پژوهش با روش توصـيفي-تحليلي کوشـيده به اين پرسـش پاســخ گويد که منتقدان عصــر عباســي، تا چه حدي توجه شــان به موضــوع اثر محيط جغرافيايي، اجتماعي و حالت هاي روحي شاعر در سرايش شعر معطوف بوده است ؟ در اين پژوهش به سـبب گسـترش حوزه ي نقد ادبي در ادبيات قديم عربي، تنها تعدادي از ناقدان بزرگ در عصـر عباسـي- که دوران شـکوفايي بيشـتر دانش ها از جمله نقد ادبي است - انتخاب شده اند و از آنجا که بيشتر ديدگاه هاي آنان در زمينه ي ارتباط ادبيات با محيط اديب و حالت هاي روحي وي، در قالب نقدهاي آنان بر اشـــعار مطرح شــده اســت ، اين تحقيق بيشــتر به تأثير حالات روحي و محيط شــاعر بر شــعر پرداخته اســـت و فقط ديدگاه هاي آنها در زمينه تأثيرگذاري اين عوامل در ســـرايش شـــعر مورد بررسي قرار گرفته است .
- کتاب «تاريخ النقد الأدبي عند العرب » (١٩٩٣ م ) نوشـته ي «احسـان عباس » نيز بـه برخي از ديـدگـاه هـاي نـاقـداني چون جـاحظ ، ابن طبـاطبـا و ابن قتيبـه دربـاره ي تـأثير عامل محيطي و دروني بر شـعر اشـاره کرده اما به اين انديشـه از ديدگاه ناقدان ديگر به طور خاص توجه نکرده است .
- «طـه احمـد ابراهيم » در کتـاب «تـاريخ النقـد الادبي عنـد العرب » (١٤٠٩ق )؛بـه مهم ترين ناقدان عصر عباسي و ذکر برخي انديشه هاي نقدي آنان پرداخته است و تنها به ديدگاه ابن ســلام در رابطه با تأثير عامل محيطي بر شــعر و ديدگاه قاضــي جرجاني درباره ي اثر حالت هاي روحي شاعر بر شعر توجه نموده است .