Abstract:
ادبیّات هر کشور چون آیینهای است که بازتاب مسائل و مشکلات زنان آن جامعه است و از این جهت تفاوتی در مکان و زمان و زبان و فرهنگ ملّتها و امّتها وجود ندارد؛ لذا هر کدام از این آثار، در دل خود پرده از مشکلات زنان در برههای از زمان برداشته است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی – تحلیلی صورت گرفته، به بررسی مولّفههای فمنیستی بر اساس دو رمان «عادت میکنیم» از زویا پیرزاد و «دفترچۀ ممنوعه» از آلبا دسس پدس (از دو کشور ایران و ایتالیا) می-پردازد. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که دفاع از حقوق زن، مسالة آزادی در انتخاب شغل و تلاش برای حفظ آن، تلاش برای کسب هویّت جدید، ایستادگی در برابر تهدید و تحقیر و مبارزه با مردسالاری، بیتوجّهی و خشونت علیه زنان و... از مولّفههای فمینیستی رمانهای یاد شده است و زنان در این آثار با انواع بیمهریها، ستم و نادیده گرفتن حق انسانی مواجه بوده و برای رسیدن به حقوقی موازی با مردان، ناگریز از شکستن تبعیضات و نابرابریهای جنسی میشوند، امّا سرانجام خیلی مثبت و اثرگذاری ندارند.
Literature of any country is like a mirror which reflects the women’s problems in that society; and there is no difference in location, time, language and culture of nations and their inhabitants. Therefore each of these items has uncovered a layer from women’s difficulties in a period of time. The present paper which has been written in descriptive – analytic method, deals with the feministic components in the two novels of “ We get used to “ from Zoya Pirzad and “ The prohibited notebook “ from Alba De Cespedece
(from Iran and Italy). Findings of the research indicate that defence of women’s rights, freedom in choosing the job and struggle to keep it, trying to attain new identity, resistance against the threatening and humiliation and struggle patriarchy, lack of attention, violence against the women etc…are of the feministic components of the above-mentioned novels; and women have been encountered with several types of unkindness, oppression and lacking of human rights. They have to break discriminations and sexual cruelty to have equal rights with men but they do not succeed in attaining it.
Machine summary:
بررسي مؤلفه هاي فمنيستي در رمان هاي «عادت ميکنيم » از زويا پيرزاد و «دفترچۀ ممنوعه » از آلبا دسس پدس طاهره رضواني گيل کلايي ١، علي دهقان *٢ و علي فرضي 3 چکيده ادبيات هر کشور چون آيينه اي است که بازتاب مسائل و مشکلات زنـان آن جامعـه اسـت و از ايـن جهت تفاوتي در مکان و زمان و زبان و فرهنگ ملت ها و امت ها وجود ندارد؛ لذا هـر کـدام از ايـن آثار، در دل خود پرده از مشکلات زنان در برهه اي از زمان برداشته اسـت .
جنبش هاي زنان در اعتراض به تبعيض ها و نابرابريها و تلاش بـراي بـه دسـت آوردن حقـوق مدني خود به ويژه حق رأي، با تأکيد بر اصلاحات اجتماعي و اقتصادي و سياسي از عوامـل مهـم و تعيين کننده در شکل گيري فمينيسم و طليعۀ آن به حساب ميآيد؛ نهضتي که در اواخر دهـۀ ١٩٦٠ م در اروپا و آمريکا ظهور کرد و در عرصۀ نقد ادبي، حضوري جدي و چشمگير يافت که البته مرهون نويسندگاني چون «ويرجينيا ولف » (١٩٤١-١٩٨٢) و «سيمون دو بورا» (١٩٠٨-١٩٨٦) بـود و بعـدها نظريه پردازان معروف خود را يافت کـه از شـاخص تـرين چهـره هـاي آن ، «الـين شـووالتر»، «ژوليـا کريستوا»، «آلن سيکسو» و «لوسه ايريگاري» هستند که تأکيدشان بر تفاوت عميق نوشته هاي زنـان و مردان ، غيبت امر زنانه از نظام پدرسالارانه زبان و اعتقاد به بازنمايي عريان جنسيت مؤنث و زنـانگي در نوشتار است .