Abstract:
در ایران عصر تیموری تفاوت بنیادی-تمدنی میان جامعه یکجانشین ایران و جمعیتهای شبانپیشۀ تاتار موجب میشد که امکان تلفیق و ادغام سنتهای این دو گروه تا حد زیادی منتفی شود و به این خاطر سنتهای دشت و سنتهای شهر در کنار هم ساکن شده و به همزیستی بپردازند. این تقابل تابهحال از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته است. بهعنوان مسئله اصلی خود، این نوشتار در پی آن است که تقابل پیشگفته این بار از منظر ابزارهای اعمال سیاست پیگیری کند. بر این اساس ازنظر روششناسی مقاله حاضر میکوشد با اتکا به شیوه توصیفیتشریحی ابزارها و لوازم اعمال قدرت سیاسی در هراتِ دوره سلطان حسین بایقرا را در میان سه گروه اهل شمشیر، اهل قلم و شخص سلطان گونهشناسی و معرفی نماید. نتیجهگیری این نوشتار حاکی از آن است که در دربار سلطان حسین بایقرا ما با دو گونه اصلی ابزار سیاستورزی مواجه هستیم، «ابزار شهر» و «ابزار دشت». اهل شمشیر با تکیه بر ابزارهایی چون «خون و طایفه»، «قزاقیگری»، «سنت جانشینی»؛ اهل قلم هم با تکیه بر ابزارهایی دیگری مانند «تشکیل حلقه»، «ذخیره و اعطای/ممانعت از اعطای مناصب»، «توزیع پول و سطح ثروت» و نهایتاً «غارت و تبعید»؛ سلطان هم علاوه بر سرنخداری تمام ابزارهای «شهر» و «دشت»، با بهرهمندی از دو ابزار مضاعف یعنی «شراکت» و «عنایت خاصه/سلب عنایت» در پی تحقق منویات سیاسی خود بودند.
In Iran during the Timurid era, the fundamental-civilizational difference between the sedentary society of Iran and the nomadic communities of Tatar shepherds made the possibility of combining and merging the traditions of these two groups to be ruled out, and because of this, the non-urban traditions of the steppe and the urban traditions settled inevitably together and co-existed. This confrontation has been studied from different perspectives; however, the present article aims at going through the aforementioned confrontation from a new perspective by focusing on policy-implementation means. Thus, the present article, using a descriptive-explanatory method, attempts to introduce and typify the means of implementing political power in Herat during the reign of Sultan Hosayn Bayqara among three groups of people of the sword, people of the pen and the Sultan himself. The conclusion of this article indicates that in the court of Sultan Hosayn Bayqara, we are faced with two main types of political means: urban and steppe. The people of the sword relied on "blood relations and tribe", "Qazaqhood", and the tradition of "succession"; the people of the pen also relied on "setting up parties", "bestowing/withholding offices", "distributing money", and finally "looting and sending people to exile"; and the Sultan himself, in addition to controlling all the urban and steppe means, sought to realize his political objectives by benefiting from two additional means: "joint office-holding" and "granting/withholding special favors".
Machine summary:
در اين فضاي اختلاط ترک-مغول با ايراني، جمعيت هاي جديد در عين آن که از کودکي با آثار ادبي فارسي همدم بودند چونان پيوند امير عليشير نوايي و منطق الطير فريدالدين عطار (واحدي جوزجاني ، ١٣٤٦: ٧٢) اما درعين حال همچون سلطان حسين بايقرا هنگام حضور در مجمع علماي اسلام اذعان داشتند که من «مردي ترکيام » (واصفي، ١٣٤٩: ج ١، ٤٩٢).
سيد غياث الدين مشهدي يکي از صاحبان منصب صدر در دربار سلطان حسين بايقرا وقتي با پاکسازي قوام الدين نظام الملک وزير بزرگ و دستگاه او مواجه ميشود و حامي خود را ازدست رفته ميبيند به دربار بديع الزمان در بلخ پناه ميبرد البته بديع الزمان او را عنصر مفيدي نمييابد و وي را به دربار ابوالمحسن ميرزا در مرو حواله ميدهد (خواندمير، ١٣٨٠: ج ٤، ٣٢٤).
دولتشاه سمرقندي صاحب معروف تذکره الشعرا قصيده اي بلند به اميد عضويت در حلقه امير عليشير سرود اما تنها پاداشي که دريافت کرد اين بود که امير نام او را در مجالس النفائس ذکر کرد و تاکيد نمود انساني عالينسب است که به کمي درآمد رضاداده و در گوشه اي خود را وقف مطالعه ساخته است (٦٦ :١٩٦٢ ,Barthold)؛ مانند همين بيتوجهي در حق معين الدين محمد اسفزاري صاحب روضات الجنات في اوصاف مدينه هرات نيز واقع شده با اين تفاوت که از وي با داشتن پدري شاعر و با وجود دست چيره اي که خود وي در نثر و خطاطي داشته و نوشتن يک اثر ماندگار در مورد تاريخ هرات ، به طور کلي در مجالس النفائس هيچ نامي ذکر نشده .