Abstract:
یکی از کارهای مطلوب و پسندیدۀ صاحبان اندیشه و قریحه در گذشته که
امروز گنجینۀ میراث فرهنگی ما به شمار میروند، تهیه و تدوین جنگ و
بیاضی بود که آنان در سفر و حضر با خود به همراه داشتند و از شاعران و
صاحبان قلم هم روزگار خود درخواست م یکردند به رسم یادگار، مطلبی را
در آن بیاض با قلم خود کتابت کنند. امروز اهمیت این جنگ ها و بیاض
ها بر کسی پوشیده نیست و چه بسا نکات و لطایف ظریفی از نویسنده ای
گمنام در آن دیده شود یا سروده ای از شاعران گمنام و معروف یک منطقه
در آن درج شده باشد که به مطالعه و تحول فرهنگی آن منطقه کمک کند.
این مقاله قصد دارد با معرفی اجمالی یکی از این جنگ های ارزشمند و گران
بهای یکی از فرهیختگان استرآباد، سروده های چند تن از شاعران گمنام و
معروف استرآباد که در آن درج شده، به خوانندگان تقدیم کند.
Machine summary:
از جمله : ۱٤ذي القعده ۱٠٣٨ق (برگ ۱٤ و ۱٣٦)، ربيع الاول ۱٠٤٧ق (برگ ٣٩ و ٤۱) در جنگ مزبور خيلي مطالب مهم و نغز ديده ميشود، به قول عمعق بخارايي شاعر قرن ششم ز روي علم و هنر نادري است در هر نوع / ز روي فضل و ادب آيتي است در هر باب در اين ، صحيفۀ فهرست گنج هاي علوم / در آن ، سفينۀ کتب نوادر و آداب (بخارايي ۱٣٨٩:٢٢٨) استرآبادي در ديباچۀ اثر، عنوان جنگ يا مجموعه خود را تذکره اولي الالباب ناميده و هدف و انگيزٔە خود را از تهيه و تدوين جنگ ، ضمن ابياتي اين گونه بيان کرده است : اي خداوند آسمان و زمين / خالق آدمي ز خاک کمين به بزرگي خود ببين و مبين / فعل من ، بندٔە ضعيف غمين چيستم تا بود مرا افعال / کيستم تا بود مرا تمکين سال هفتم /شماره بيست و هشت /پاييز ٢١۱٤٠۱ هر که را کز کرم تو بنوازي/ نشود خوار نزد اهل يقين وان که را کز نظر بيندازي / بي گمان جاي اوست در سجين گر نه لطف تو راه من باشد / کي نجاتم بود ز ديو لعين به عنايات خويشتن که مرا / ديده اي ده به راه شر ع مبين ز هوا و هوس بري دارم / تا نگردم بر در حشر حزين رب أوزعنــي أن أشــکر نعمتــک التــي أنعمــت علــي وعلــي والــدي وأن أعمــل صالحــا ترضــاه وأدخلنــي برحمتــک فــي عبــادک الصالحيــن ٢ بزرگوار خدايا به حق پاکانت / که شرمساز نسازي به روي پاکانم و بعـد بنـدٔە بـي قـدر و عـز سـلطان حسـين واعـظ اسـتدعا از اربـاب فهـم و ذکاء و اصحـاب بينـش و صفـا سـيما زمـره اخـلا و احبـا مينمايـد کـه هـر يـک از روي التفـات و شـفقت بـه ايـن بنـدٔە بيقـدر و منزلـت ، کميـت خـوش خـرام قلـم را بـر صحايـف ايـن کتـاب در تکاپـوي آورده ، آن چـه بـه خاطـر خطيـر رسـد در هـر بـاب جلـوه گـر سـازند و تذکـره لاولـي الالبـاب اسـم شـريف در ذيـل ثبـت فرماينـد غرض نقشي است کز ما باز ماند/ که هستي را نمي بينم بقايي مگر صاحبدلي روزي به رحمت / کند در کار درويشان دعايي ٣ تحريرا في شهور سنه اربع و ثلاثين و الف ۱٠٣٤ق (برگ ٣) شــخصيت هاي متعــددي از جملــه مشــاهير اســترآباد و شــهرهاي ديگــر ايــران ، مطالبــي را بــه نقــل از کتــب و رســاله هاي دانشـمندان ، در اسـترآباد يـا شـهرهاي ديگـر بـه يـادگار نوشـته انـد کـه برخـي از آن شـخصيت هـا عبارتنـد از: محمدخطيـب حســيني اســترآبادي، محمداميــن موســوي، محمدصاحبــي حســيني، معيــن بــن علــي، محمدتقــي ظهيــر حســيني اســترآبادي کــه قســمتي از تذکــره العابديــن را در مشــهد مقــدس در ســال ۱٠٣٤ق کتابــت کــرده اســت .