Abstract:
پژوهش حاضر به مطالعه ساختهای کنترلی در زبان فارسی بر اساس دستور نقش و ارجاع میپردازد. در دستور مذکور ساختهای کنترلی بر اساس «نظریه کنترل اجباری» مورد بحث و بررسی قرار میگیرند. این نظریه دارای بنیانهای معناشناختی است و به طور خاص پدیده کنترل را بر اساس روابط معنایی موضوعها و نیز نوع محمول کنترلی مورد ارزیابی قرار میدهد. هدف اصلی جستار حاضر بررسی نحوی و معنایی ساختهای کنترلی و نیز تعامل نحو-معنا در این ساختها است. همسو با هدف مذکور، در بعد معنایی نخست به دستهبندی انواع محمولهای کنترلی بر اساس «روابط معنایی میانبندی» پرداخته و آنها را در سه دسته محمولهای روان-کنش، سببی و امری/ اجازهای قرار دادیم. در بعد نحوی نیز انواع روابط الحاق و پیوند را در ساختهای کنترلی مورد بررسی قرار دادیم. یافتهها حاکی از آن است که ساختهای کنترلی در زبان فارسی در بعد نحوی در الحاق قرار دارند، به گونهای که محمول کنترلی به عنوان مرکز اصلی و محمول مصدری/ التزامی به عنوان مرکز وابسته عمل میکنند. هر دو مرکز نیز دارای عملگر مشترک وجهیت هستند و در نتیجه پیوند آنها از نوع هموابستگی است. همچنین یافتهها موید آن هستند که دادههای زبان فارسی منطبق بر پیشبینیهای مطرح شده در نظریه کنترل اجباری میباشند و در نتیجه میتوان بر کفایت تبیینی نظریه مذکور صحه گذاشت. گفتنی است دادههای پژوهش حاضر برگرفته از پیکره همشهری 2 میباشند.
The present study studies control constructions in Persian language based on Role and Reference Grammar (RRG). In RRG, control constructions are discussed based on " theory of obligatory control ". This theory has semantic foundations and specifically evaluates the phenomenon of control based on the thematic relations of the arguments as well as the type of control predicates. In the present paper, we first categorized the types of control predicates based on " Interclausal semantic relations " in the RRG and in this command, we analyzed the types of control constructions based on psych-action, causative and jussive predicates. The findings confirm that the Persian language data are consistent with the theory of obligatory control and as a result, the explanatory adequacy of the theory can be confirmed. It is worth mentioning that the data of the present study are taken from the corpus of Hamshahri 2.