Abstract:
از رویکردهای مهم در شناخت ساختار روایت، تحلیل آنها براساس نظام تقابلهای دوگانۀ گرماس است. او با بخشبندی عناصر کنشگر به سه تقابل دوتایی و تقسیم سهگانۀ پیرفتها میکوشید به الگویی فراگیر در تحلیل داستان دست یابد. این پژوهش بر آن است که ساختار روایت را در سه رسالۀ فارسی سهروردی با کاربست بنمایۀ نظری گرماس بهصورت تطبیقی تحلیل کند. نتایج پژوهش بر عدم شکلگیری روایت کامل، براساس عناصر کنشگر الگوی گرماس، اشاره دارد. دلیل این امر، استیلای وجه معرفتافزایی بهعنوان هدف اولیه بر فرم روایتپردازی بهعنوان هدف ثانوی سهروردی است. از پیامدهای این استیلا میتوان به تسری پیرفت انفصالی بر رسائل اشاره داشت که این امر نیز برخاسته از استیلای وجه گفتمان بر ساخت است. از دیگر نتایج پژوهش، شکلگیری فرم روایتپردازی یکسان از جهت نظام کنشگرها و نوع روایتپردازی لایهای است. این سبک از پردازش داستان گویای نوع برداشت سهروردی از مفهوم افلاک نهگانه و ارتباط آن با نفس سلوک است. همسانی در کنشگر مفعول/هدف بهعنوان امری مفهومی و همچنین ضعف در شاخصههای فرمی از یافتههای دیگر این بررسی تطبیقی است.
One of the important approaches in understanding the narrative structure, their analysis is based on the system of dual oppositions of Algirdas Julien Germas, who tried to create a comprehensive pattern by dividing the active elements into three binary oppositions and tripartite division of events. To achieve in the analysis of stories. This research tries to achieve a comparative analysis of the three Persian treatises of Suhrvardi by using the descriptive and analytical method and using the theoretical basis of Garmas. Finally, the results of this research point to the lack of formation of a complete narrative based on the active elements of the Garmas model, which is due to Suhrawardi's dominance of knowledge-building as the primary goal over the form of narration as the secondary goal; From the results of this domination, we can point out the spread of dissociative progress on messages, which also arose from the domination of discourse over construction. The formation of the same form of narration in terms of the system of actors and the type of layered narration is another result of this research that this style of processing the story tells about his understanding of the concept of the nine planets and its connection with self-conduct. Finally, the sameness in the subject/target actor as a conceptual matter and also the weakness in the form indicators will be other results of this comparative study.
Machine summary:
بـا توجـه بـه رويکرد و انگيزٔە سهروردي در روايت پردازي ، مسئلۀ کلان ايـن پـژوهش آن اسـت کـه بـا توجه به خوانش تطبيقي روايات فارسي سهروردي بـا نگـرش تقـابلي گرمـاس ، چـه نـسبت مشترک و روابط ساختاري ميان آنان مي توان يافت و اين برهم چيـنش نظـام سـاختاري چـه معاني جديدي را در ژرف ساخت آثار بيان مي دارد؟ لذا اين پژوهش سه رسـالۀ منتخـب از شيخ اشراق يعني «رسالة الطير»، «روزي با جماعت صوفيان » و «آواز پر جبريل » را با تکيه بر نظريۀ تقابل هاي دوگانۀ گرماس بررسي کرده است تا پس از تطبيق الگوهاي هر سه روايت بتواند به شناختي نو در حوزٔە ارتباط صورت و معنا در نوشتار فارسي سهروردي دست يابد.
(رجوع شود به تصویر صفحه) نمودار ١: روابط شش عامل کنشگري گرماس به اعتقاد گرماس ، پس از آنکه درون يـک روايـت حـوادث بـه گونـه اي ناخوشـايند از مسير درست خود منحرف مي شوند، کنشگر فرستنده به دنبال قهرمان داستان مي گـردد و بـا بستن پيماني او را مجاب مي کند تا با يافتن هدف جريان روايت را به سمت و سوي درست خود هدايت کند و قهرمان نيز در اين مسير به فراخور آنکه به پيمان خود عمل کند يا خير، مستحق دريافت پاداش يا تنبيه خواهد بود (پرينس ، ١٣٩٧: ٦).