Abstract:
ﻫﺪف اﺻﻠﯽ ﻣﻦ در اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ، اراﺋﻪ ﻣﺮوری ﮐﻠﯽ از ﯾﮏ ﺟﻨﺒﺶ ﻧﻮﺑﻨﯿﺎد ﺑﻪ ﻧﺎم »اﻟﻬﯿﺎت ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ « در ﺟﻬﺖ ﻗﺮاردادن اﯾﻦ ﺟﻨﺒﺶ در ﭼﺎرﭼﻮب وﺳﯿﻊ ﺗﺮی از ﻓﻠﺴﻔﻪ دﯾﻦ ﻣﻌﺎﺻﺮ و ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﺑﺮﺧﯽ از ﺿﻌﻒ ﻫﺎ و اﯾﺮاداﺗﯽ ﮐﻪ اﻟﻬﯿﺎت ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ ﺑﺮای ﭘﯿﺸﺒﺮد ﺧﻮد ﺑﻪ ﺣﻞّ آﻧﻬﺎ ﻧﯿﺎز دارد ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﮔﺮﭼﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﺧﯽ از اﯾﻦ اﻋﺘﺮاض ﻫﺎ وارد اﺳﺖ، اﻣّﺎ از ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﻧﻮﯾﺪ ﻣﺸﺎرﮐﺖ اﻟﻬﯿﺎت ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ در اﻟﻬﯿﺎت ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﮔﺴﺘﺮده، آﻧﭽﻨﺎن ﻗﻮی ﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺴﺘﻪ اﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﺗﻌﻬّﺪ اﻟﻬﯿﺎﺗﯽ آن را دﻧﺒﺎل ﻧﻤﺎﺋﯿﻢ. )ﺣﺘﯽ اﮔﺮ ﯾﮑﯽ در ﻣﯿﺎن ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺎﺷﺪ .)
Machine summary:
در باب الهیات تحلیلی پیام جهاندار لاشکی 1 چکیده هدف اصلی من در این مقاله، ارائه یک مرور کلی از یک جنبش نوبنیاد به نام «الهیات تحلیلی»؛ در جهت قراردادن این جنبش در درون یک زمینه بزرگتر فلسفه معاصر دین و شناسایی برخی از ضعف ها و ایراداتی که الهیات تحلیلی برای پیشبرد خود به حلّ آنها نیاز دارد می باشد.
(Rea 2009, 3 and 7) آبراهام1 در موضوع افتتاحیّه مجلّه الهیات تحلیلی که اخیراً راه اندازی شده است، جاه طلبی های اصلی فلسفه تحلیلی (و به طور خاص الهیات تحلیلی نیز) را چنین توصیف می کند: اول، برای شناسایی دامنه و حدود اختیاراتمان برای به دست آوردن دانش از جهان و دوم، ارائه تئوری های توضیحی واقعی، همانطور که می توانیم در حوزه های تحقیق (متافیزیک، اخلاق و مواردی از این قبیل) که خارج از حوزه علوم طبیعی است.
(برای بحث های ارزشمند در مورد تفاوت های بین رویکردهای فلسفه تحلیلی و قارّه ای، نگاه کنید به Beaney 2013; Glock 2008; Levy 2003 ) آنچه حدّاقل از منظر جامعه شناسی جالب توجه است این است که گرچه تعدادی از الهی دانان در الهیات تحلیلی نقش دارند، اما به نظر می رسد قضاوت بر اساس اثری که تاکنون از الهیات تحلیلی منتشر شده است، در وهله اول رهبری و هدایت آن توسّط فلاسفه بوده است.