Abstract:
بیتردید برای درک حال و هوای شعر و فرورفتن در فضای عاطفی آن داشتن آگاهیهای جنبی و بعضی اطلاعات بسیار راهگشاست. در این مقاله ما به داستان سرایش چند شعر از اشعار گرانبهای استاد شهریار پرداختیم تا دریابیم هرکدام از آن ها در شان چه واقعه ای در طول دوره حیات شاعر سروده شده است. در واقع دریابیم عقبه هرکدام از این اشعار چیست تا درک و دریافت آنها را ملموستر سازد. هدف از نگارش این مقاله واکاوی اتفاقات زندگی شاعر و کسب اطلاع از دلیل به وجود آمدن پارهای از شعرهای استاد سخن، شهریار شیرنسخن بود. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است.
Machine summary:
در این مقاله ما به داستان سرایش چند شعر از اشعار گرانبهای استاد شهریار پرداختیم تا دریابیم هرکدام از آن ها در شان چه واقعه ای در طول دوره حیات شاعر سروده شده است.
محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) درباره ماجرای سرودن این شعر گفته است: در سال ۱۳۰۹ که شخصی درباری دختر مورد علاقهام را از چنگم به درآورد و مرا بعد از پانزده روز بازداشت، به نیشابور تبعید کردند، شبها که تنها میشدم، گریه سر میدادم و با خدایم راز و نیاز میکردم.
متن کامل شعر "حالا چرا" آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بیاعتبار این همه غافلشدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا شهریارا بیحبیب خود نمیکردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا ماجرای شعر سیزده به در استاد شهریار ماجرای بعدی داستان عشق شهریار را که عشقی جانگداز و سوزناک است روایت میکند که بسیار زیبا و عاشقانه است.