Abstract:
مقدمه: از زمان معرفی شبکههای اجتماعی تاکنون، سرعت تحولات در زندگی دچار افزایش تصاعدی گردیده است. وابستگی به شبکههای اجتماعی میتواند، جریان زندگی انسان را دستخوش تغییرات اساسی نماید. این پژوهش با هدف بررسی رابطۀ سبکزندگی و نیازهای بنیادی روانشناختی با وابستگی به شبکههای اجتماعی با میانجیگری هوشهیجانی انجام پذیرفت. روش: طرح پژوهش همبستگی از نوع مدلسازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری، دانشجویان استان تهران در سال 1400 بودند که 515 نفر به روش نمونهگیری تصادفی چندمرحلهای مورد بررسی قرار گرفتند. در خصوص تحصیلات، 98/ 13 درصد کمتر از کارشناسی، 74/ 48 درصد کارشناسی، 08/ 24 درصد کارشناسی ارشد و 20/ 13 درصد دکتری شرکت داشتند. برای اندازهگیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه وابستگی به اینترنت و شبکههای اجتماعی یانگ (1998)، پرسشنامه سبکزندگی لعلی و عابدی (1391)، پرسشنامه نیازهای بنیادی روانشناختی گواردیا و همکاران (2000) و پرسشنامه هوشهیجانی اسکات (1998) استفاده شد. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که بین مولفههای سبکزندگی، نیازهای بنیادی روانشناختی و هوشهیجانی با وابستگی به شبکههای اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد (P<0. 01). با توجه به شاخصهای CFI, GFI, RMSEA به ترتیب با مقادیر 057/ 0، 949/ 0 و 967/ 0 برازش مدل تائید گردید. همچنین، نقش واسطهای هوشهیجانی در ارتباط سبکزندگی و نیازهای بنیادی روانشناختی با وابستگی به شبکههای اجتماعی مشخص گردید. نتیجهگیری: بنابراین از طریق بهبود سبکزندگی و نیازهای بنیادی روانشناختی میتوان، نسبت به اصلاح وابستگی به شبکههای اجتماعی اقدام نمود.
Introduction: Since the introduction of social networks, the pace of change in life has increased exponentially. Dependence on social networks can fundamentally change the course of human life. The aim of this study was to investigate the relationship between lifestyle and basic psychological needs with dependence on social networks mediated by emotional intelligence.Method: The correlation research design was structural equation modeling. The statistical population is students of Tehran province in 1400, of which 515 people were studied by multi-stage random sampling. Regarding education, 13.98% less than bachelor, 48.74% bachelor, 24.08% master and 13.20% doctorate participated. To measure the research variables, internet and social network addiction questionnaire(Young, 1998), lifestyle questionnaire (Lali & Abedi, 2012), the basic needs satisfaction in general scale (Guardia et al., 2000) and emotional intelligence questionnaire (Scott, 1998) were used.Findings: The results showed that there is a significant relationship between lifestyle components, basic psychological needs and emotional intelligence with dependence on social networks (P Conclusion: Therefore, by improving lifestyle and basic psychological needs, it is possible to correct dependence on social networks.
Machine summary:
برای اندازه گیری متغیرهای پژوهش از پرسشنامه وابستگی به اینترنت و شبکه هـای اجتمـاعی یانـگ (١٩٩٨)، پرسشـنامه سـبک زنـدگی لعلـی و عابـدی (١٣٩١)، پرسشنامه نیازهای بنیادی روانشناختی گواردیا و همکاران (٢٠٠٠) و پرسشنامه هوش هیجانی اسکات (١٩٩٨) استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین مؤلفه های سبک زندگی، نیازهای بنیادی روانشـناختی و هوش هیجانی با وابستگی به شبکه های اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد (٠٠١>P).
The aim of this study was to investigate the relationship between lifestyle and basic psychological needs with dependence on social networks mediated by emotional intelligence.
To measure the research variables, internet and social network addiction questionnaire (Young, 1998), lifestyle questionnaire (Lali & Abedi, 2012), the basic needs satisfaction in general scale (Guardia et al.
Brockman با توجه به مطالب ارایه شده در مقدمه ، در تحقیق حاضر نقـش واسـطه ای هـوش هیجـانی در رابطه میان سبک زندگی و نیازهای بنیادی روانشناختی با وابستگی به شبکه هـای اجتمـاعی مـورد بررسی قرار گرفت .
ب ) پرسشنامه سبک زندگی (LSQ)١: این پرسشـنامه توسـط لعلـی و عابـدی (١٣٩١) ساخته شد و دارای ٧٠ سوال میباشد و هدف آن ارزیابی ابعاد مختلف سبک های زندگی (سـلامت جسمانی ، ورزش و تندرستی ، کنترل وزن و تغذیه ، پیشگیری از بیماری ها، سلامت روان شـناختی ، معنوی و اجتماعی ، اجتناب از داروها و مواد مخدر، پیشگیری از حوادث و سلامت محیطی ) اسـت .
رابطه معنادار بین سبک زندگی و هوش هیجانی نیز از دیگر نتایج بدست آمده بود که با پژوهش هـای موسیوند، زارعان و کابلی (١٤٠٠)، رضوانی (١٣٩٦) و رحیمی (١٣٩٣) همخوان میباشـد.