Abstract:
چکیده: این مقاله به بررسی مناسبات دولت (قوه مجریه) و طبقه متوسط در سالهای پس از جنگ (1368-1384) میپردازد. سوال اصلی این پژوهش این است که سیاستهای دولتهای پس از جنگ (دولتهای هاشمی، خاتمی) چه تاثیری بر طبقه متوسط داشته و در مقابل، طبقه متوسط چه جهتگیری نسبت به دولتهای مذکور داشته است؟ فرضیه پژوهش این است که گفتمان مسلط در دولتهای پس از جنگ، ویژگیهای شخصیتی روسای دولت، تاثیر اجرای برنامههای توسعه و شرایط عمومی کشور متاثر از تحولات جهانی، سیر مناسبات طبقه متوسط و دولتها را به صورت سینوسی و با نوسان همراه ساخته است. با توجه به خصلت تحصیلدار بودن دولت و شخصی بودن سیاست در ایران، رویکرد دولت به طبقه متوسط در جمهوری اسلامی متاثر از سه عامل کلی درآمدهای نفتی، ویژگیهای شخصی و منشهای رفتاری روسای دولت و شرایط جهانی بوده، اما شخصیت متفاوت روسای دولتها و تحولات جهانی متمایز سبب شده دولت آقای هاشمی طبقه متوسط جدید را احیاء کند و دولت آقای خاتمی به تعادل برساند.
The Approach of Government to New Middle Class in Islamic Republic of Iran (1989-2005)Dr.Hasan majidiMohmmad Rostam PorAbstract:The article deal with relations between the government and middle class in era of post Iran-Iraq war. The main question of the article is: what is the impact of post war government’s policies on the middle class? And what approach has the middle class adopted to post war government?The hypothesis of the article is: the policies of post war governments, personality of Iranian presidents, the impact of deve-lopment plans and globalization would lead to vacillated relations between government and middle class. In Iran, oil revenues, personal characteristics and globalization influence the government’s approach to middle class. Nevertheless, different personality of Iranian presi-dents and global developments encouraged President Hashemi Rafsanjani to revive new middle class and President Khatami to strengthen it.Key Words: New Middle Class, Hashemi Rafsanjani, Khatami
Machine summary:
رویکرد دولت به طبقه متوسط در سالهای 1368-1376 رحلت امام خمینی (ره) رهبر انقلاب اسلامی، اصلاح قانون اساسی و انتخاب رهبر و رئیس جمهور جدید، که در قانون اساسی اصلاح شده دارای قدرت نخست وزیر نیز بود، و به تنهایی ریاست قوه مجریه را بر عهده داشت، دوران جدیدی برای کشور و عرصهای نو برای نیروهای اجتماعی به وجود آورد.
هر چند که برنامه سازندگی با تعارضات اجتماعی درون و برون جامعهای وسیع روبرو بود، ولی به طور اجتنابناپذیری تغییراتی را در منابع و کانونهای قدرت سیاسی و ساختار طبقاتی جامعه به وجود آورد، به ویژه آنکه در 8 سال ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، بسیاری از نیروهای غیرتخصصی ناکارآمد، صرفاً به خاطر ارتباط داشتن با کانونهای قدرت و برخورداری از وامها و رانتهای حکومتی به همه چیز رسیدند و طبقه جدیدی را که محمد قوچانی از آنها به عنوان «حزباللهیهای یقه سفید» نام میبرد، در کنار نیروها و اقشار قبلی تشکیل دادند.
نیروهای جدید که در انتخابات ریاست جمهوری خاتمی و همچنین دوره ششم مجلس شورای اسلامی موفقیت بدست آورده بودند، تلاشهایی نیز در تقویت مبانی دموکراسی و قانونمند کردن نظام سیاسی و استحکام جامعه مدنی انجام دادند، ولی به علل مختلف از جمله وجود اختلافات عدیده در بین خود آنان، نتوانستند به نحوی که انتظار میرفت، با حضور در دو قوه مقننه و مجریه موجب دگرگونی بنیادی در ساختار طبقاتی و قدرت سیاسی شوند و نه اینکه به تقاضای طبقات مختلف، به ویژه نیروهای اجتماعی جوان پاسخی در خور توجه دهند.